همان گونه که پیشتر گفتم روان شناسان در زمینه های مختلفی کار میکنند که درمان یکی از قسمت های آن است. خصوصیت هایی که در این نوشته می خوانید در مورد روان شناسانی است که کار درمانی انجام میدهند .
در این نوشته سعی کردم خصوصیت های یک دکتر روانشناس را بنویسم تا همکاران گرامی بدانند که چطور میتوانند یک روانشناس موفق و خوب باشند و نسبت به بهبود کار خود سعی کنند. از طرف دیگر مردم هم آگاه شوند که آیا کسی که روان درمانیشان را انجام میدهد شایستگی دارد یا نه.
– نشان دادن دلسوزی و هم دردی
شما بعنوان مراجع و کسی که تقاضای کمک دارید کاملاً متوجه شیوه برخورد درمانگر خود خواهید شد. شما به این نکته مهم پی خواهید برد که روان شناس شما عمیقا اظهار همدلی و هم دردی با شما دارد یا خیر. همدلی و هم دردی چیزی ورای کلمات و جملات است و در این مورد شما باید با دل و جان خود هم دردی را حس کنید.
یک روانشناس خوب علاوه بر دارا بودن دانش کافی در زمینه روان شناسی و قابلیت بکارگیری آن معلومات تخصصی در روند درمان، می بایست دیدی خالی از قضاوت، پیشداوری و مملو از درک و همدلی داشته باشد. این درک و همدلی باید به گونه ای باشد که مراجع به آسانی حرف ها و مشکلات خود را بیان کند و از مقاومت برای ابراز مشکلات خود بپرهیزد. در واقع یک متخصص روان شناسی می بایست روابطی عمیق ولی سالم با اشخاص برقرار کند؛ تا آن ها بستری مناسب برای بیان مشکلات شان فراهم ببینند و به وی اعتماد کنند.
- یک روانشناس باید شنونده ی خوبی باشد.
روان شناس بیش تر از آن که سخن بگوید می شنود. برای اینکه بتوانید به درمانجو یا همان مراجع خود کمک کنید اول باید به مشکلات وی پی ببرید بهترین راه شناسایی و اگاهی هم گوش دادن است. پس در برخورد با درمانجو باید سرتاپا گوش باشید. روان شناس باید یک شنونده ی فعال باشد و گفته های درمانجو را به خوبی بررسی و تحلیل کند.
- داشتن مهارتهای ارتباطی قدرتمند
حل شدن مشکلات بسیاری از مراجعین در گرو حل تعارض آن ها با خانواده و اشخاص وابسته است که هیچوقت نتوانسته اند حرفشان را از طریقی درست به آن ها بیان کنند. گاهی ضروری است روان شناس، مداخلاتی در جهت برقرار شدن رابطه درست بین افراد خانواده، انجام دهد. در این مورد روان شناس خود باید مهارت در برقرای رابطه مؤثر را داشته باشد.
- برخورداری از سلامت روان و اهمیت دادن به سلامتی خود
خوشبختانه یا متأسفانه موقع برخورد با روان شناس، نظر مردم جامعه در درجه نخست به سلامت روانی خود روان شناس است. این کاملاً طبیعی است. چه طور میشود به روانشناسی که در کنترل خشم دچار مشکل است و وضعیت تهاجمی دارد اعتماد کرد. رسم بر این است که روانشناسی که وارد حرفه ی درمانی می شود در ابتدا مورد تحلیل قرار می گیرد. امید است در آینده شاهد چنین حرکتی در ایران هم باشیم.
- رفتار و گفتار روانشناس باید سنجیده باشد.
روان شناس باید فن بیان خوب داشته باشد و بتواند مراجع را بسوی خود جذب کند. درصورتی که مراجع با روانشناس حس راحتی کند روند درمان و کیفیت گفتگو بهبود می یابد. فن بیان مهارتی است که یک روانشناس خوب باید به خوبی آن را بیاموزند. به یاد بسپارند اصلاً درمانجو یک جلسه ی خشک و بی روح را دوست ندارد. یک روان شناس خوب کسی است که اعتماد به نفس دارد و شایستگی خود را در رفتار و گفتارش آشکار میکند .
- روان شناس باید رازنگهدار باشد.
رازداری را میتوان برجسته ترین خصوصیت یک روانشناس بالینی خوب دانست. روانشناس هیچوقت گفته ها و رازهای درمانجوی را برای افراد دیگر اشکار نمی کند. آن چه در اتاق روانشناس گفته و شنیده میشود همان جا می ماند و از اتاق بیرون نمی رود. پس چنانچه کسی پیش روانشناس برود و بگوید به همسرش خیانت کرده یا سرقت کرده نباید نگران باشد زیرا روانشناس رازنگهدار خواهد بود. تنها زمانی روانشناس گفته های مراجع را برای سایرین بیان میکند که یک مرجع قضایی مثل دادگاه برای روشن شدن یک پرونده مثل قتل به گفته ها احتیاج داشته باشد. من بر این باورم که روان شناسان در جلسه ی روان درمانی از کشیشانی که اقرار به گناهان را می شنوند هم رازدارتر هستند!
- روان شناس خوب مهارت های بین فردی خوبی دارد.
نخستین و واضح و روشن ترین مهارتی که هر روانشناسی باید داشته باشد این است که بتواند با سایرین به خوبی رابطه برقرار کند. وی به احساسات و افکار سایرین توجه میکند و با مراجع خود گرم و دوستانه برخورد میکند و در جلسه درمان بر مراجع تمرکز میکند نه خود.
- روان شناس خوب مدام به دنبال افزایش دانش و توانایی خود است.
علم روانشناسی مثل دیگر علوم هر روز شاهد پیشرفت های جدیدی است به همین علت هر روانشناسی باید خود را ملزم به مطالعه و اموزش مستمر برای ارتقای توانایی ها و مهارت های خود کند. پس باید به توانایی های افرادی که خود را عالم و همه چیزدان می دانند تردید کرد .
- روان شناس خوب هدف های درمانی مشترکی را انتخاب میکند .
یکی از مهم ترین خصوصیت های یک روان شناس کارامد این است که با همکاری مراجع خود اهداف درمانی مشخصی را تعیین و برای دستیابی به آنها سعی کند. به عبارت دیگر، شما میدانید که قرار است در جلسات مشاوره چه هدف هایی دنبال شوند.
- روان شناس خوب توصیۀ مستقیم نمی کند.
یک روان شناس خوب در مشاوره روانشناسی به شما توصیه مستقیم نمی کند( مگر در وضعیت اضطراری) و سعی میکند توانایی حل مسأله را اموزش دهد تا خودتان بتوانید مشکلتان را حل کنید.
وی با همکاری شما مشکل مطرح شده را تحلیل و به شما کمک میکند که بهترین انتخاب را داشته باشید ولی بجای شما انتخاب نمی کند. این ضرب المثل قدیمی در جلسات مشاوره کاربرد زیادی دارد:روان شناس خوب کسی است که به شما ماهیگیری یاد بدهد نه ماهی!
- روان شناس باید شکیبا و بردبار باشد.
بگذارند درمانجو هر چقدر که می خواهد سخن بگوید روانشناس باید به یاد بیاورد که باید شنونده ی خوبی باشد برای درک مشکل مراجع و تشخیص اختلال نباید شتاب کند تعجیل کردن و کم حوصلگی را کنار بگذارد. تشخیص شتاب زده امکان دارد خطا باشد. همان گونه که میدانید بعضی از اختلالات روان شناختی نشانه های نزدیک به هم دارند پس شکیبایی رمز پیروزی است.
- روان شناس به دنبال درمان است نه درآمدزایی.
هر کسی برای طی کردن زندگی خود نیازمند این است که درامد داشته باشد روان شناسان هم بر پایه ی خدمات درمانی که به درمانجو میدهند از وی پول می گیرند. روانشناس خوب تمرکز و توجه خود را روی فرآیند درمان مراجع می گذارد نه اینکه نگاه خود را به ساعتش بیاندازد که با پایان جلسه از وی پول بخواهد.
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر است
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت و سهولت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر و نفسگیر است. فردی که طی سالیان متمادی عادات بد و رفتارهای نادرست را با خود حمل کرده و با آنها زندگی کرده است وقتی بخواهد به یکباره همه این عادات را ترک کند با مشکل مواجه میشود. در کنار این نمیتوان انتظار داشت درمان درباره افرادی که مبتلا به افسردگی حاد یا حالات نزدیک به جنون هستند بهطور کامل و محسوس صورت پذیرد.
با وجود این، درباره بسیاری از این بیماریها ضرورت مداخله روانشناس یا روانپزشک و کمک گرفتن از او بهشدت احساس میشود، چنانکه اگر این مداخله در زمان مشخص و با روش درست و علمی صورت نگیرد و بیماری درمان نشود نه تنها بیماری در وجود فرد برطرف نمیشود، بلکه رشد کرده و به بیماریهای روانی حاد تبدیل میشود. با بیرشک روانشناس و استاد دانشگاه درباره زمان مراجعه به روانشناس یا روانپزشک و تفاوت این دو به گفتوگو نشستیم.
افراد دقیقا چه زمانی باید به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنند؟
در کشورهای پیشرفته مراجعه به روانشناس و روانپزشک امری ضروری و بدیهی است و همه افراد به آن علاقه داشته و تقریبا هر کسی برای امور مختلف زندگی خود حداقل سالی یکبار برای مشاوره به دکتر روانشناس مراجعه میکند. در کشورهای پیشرفته افراد برای تصمیمات مهم زندگی مانند تصمیم ازدواج یا مهاجرت و یا انتخاب شغل حتما به مشاور مراجعه میکنند و این کار یک امر بدیهی تلقی میشود. بر این اساس نمیتوان گفت زمان دقیق مراجعه به روانشناس و یا روانپزشک درباره مشکلات و مسائل روحی و روانی دقیقا چه زمانی است، زیرا درباره افراد مدرن و امروزی این مراجعه هر زمانی و با هر بهانهای میتواند باشد.
بهطور کلی باید گفت مشاوره گرفتن و مراجعه به روانپزشک اقدامی مفید و مثبت است که در بدبینانهترین حالت اگر فایدهای برای فرد نداشته باشد ضرری هم ندارد و حتی توصیه میشود همه افراد هرساله علاوهبر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز شوند تا با رجوع به یک روانشناس و یا روانپزشک بتوانند از وضعیت روانی خود مطلع شوند. مشکلات روانی هم مانند مشکلات جسمی اگر درمان نشده و به حال خود رها شوند عود کرده و به وضعیت وخیمتری میرسند. افرادی که بیماریهای روانی حاد مانند انواع پرخاشگریها یا جنونهای رفتاری دارند یک دفعه و به صورت ناگهانی به این اختلالات مبتلا نشدهاند. این افراد با ابتلا به بیماریهای روانی کوچک مانند پرخاشگریهای مقطعی یا افسردگیهای فصلی و درمان نشدن این اختلالات به مرور زمان دچار این اختلالات حاد میشوند که گاه درمانی برای آن وجود ندارد.
درباره بیماریهای روانی مانند افسردگی، وسواس یا پرخاشگری آیا هر نوع تغییر حالت یا تغییر رفتاری نیازمند مراجعه به پزشک است؟
درباره هر تغییر حالتی نیازی به مراجعه به پزشک نیست، زیرا مولفههای مختلفی بر رفتارها و خلقیات افراد در طول روز تاثیر میگذارد که حتی درباره افرادی که به پختگی شخصیت رسیدهاند نیز این اتفاق میافتد. با وجود این، اگر احساس کنیم چند روزی است که خلق افسرده مان اذیتمان میکند یا افکارمان باعث افسردگی و تاثیر بر عملکردمان میشود بهتر است به یک متخصص در این زمینه مراجعه کنیم. در بسیاری از مواقع نیازمند مداخله دارویی نیستیم و مشاور میتواند با صحبت کردن مشکل را برطرف کند، در حالی که درباره بسیاری از مشکلات روانی ترکیبی از مشاوره و دارو میتواند موثر واقع شود.
توصیه میشود همه افراد هرساله علاوه بر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز بشوند
درباره کدام مشکلات روانی فرد باید حتما به روانپزشک مراجعه کند و اگر به حال خودش رها شود تبعات بدی به همراه دارد؟
وقتی رفتارهای فرد با نرم عادی و آن چیزی که در جامعه رایج است و همه از آن تبعیت میکنند تفاوت داشته باشد تقریبا همه متوجه این تفاوتها میشوند. برای مثال فردی که افسردگی یا پرخاشگری بی حد و مرز دارد و نمیتواند رفتارش را کنترل کند برای هر کسی که در اطرافش وجود دارد رفتارهایش خطرناک است. در کنار این وقتی خود فرد احساس کند خلق افسرده او برایش مشکلساز است و افکاری در ذهنش وجود دارد که بهشدت منفی و خطرناک است این فرد باید خودش به سرعت به پزشک مراجعه کند. بهطور کلی باید گفت هرقدر زودتر برای درمان مشکل روانی مراجعه کند و بیماری فرد زودتر تشخیص داده شود به همان نسبت بیماری زودتر درمان میشود و درباره برخی بیماریهای روانی اگر فردی دیر مراجعه کند بیماری تبعات بد و طولانی مدتی بر جای میگذارد که گاهی این تبعات قابل درمان نیست. کمکهایی که یک متخصص به حل مشکلات روانی میکند بسیار درست و اصولی است و او میتواند به خوبی فرد بیمار را راهنمایی کند که به چه کسی مراجعه کند و چه خدماتی دریافت کند. افرادی هم وجود دارند که احساس میکنند در زندگیشان مهارتهای لازم ارتباطی ندارند و نمیتوانند در روابط خود موفقیتآمیز ظاهر شوند و همچنین افرادی که تجربیات منفی زیادی از گذشته دارند و نمیتوانند با یادآوری آنها به زندگی عادی بپردازند و نیاز دارند که با مداخله یک روانپزشک این مشکلات را برطرف کنند.
بین روانشناس و روانپزشک چه تفاوتهایی وجود دارد؟ آیا فردی که مشکلات روحی دارد باید بین این دو انتخاب کند یا تفاوتی ندارد که برای هر مشکل روانی به کدامیک مراجعه کند؟
نخستین تفاوت در روش کار روانشناسان و روانپزشکان در این است که روانشناسان روی فایلهای ذهن افراد تاثیر گذاشته و طرحواره وجودی آدمها را تغییر میدهند، این در حالی است که روانپزشکی راه دارودرمانی را پیش گرفته و به روی شیمی خون و مغز اثر میگذارد. تفاوت روانپزشک با روانشناس در این است که روانپزشک پزشکی است که بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی تخصص خود را در زمینه مسائل روانی گرفته است. کار روانپزشکان بیشتر تشخیص است و درمانی که توسط این افراد صورت میگیرد مبتنی بر درمان دارویی است. روانشناسان بالینی بدون استفاده از دارو و درمان شیمیایی با تشخیص انواع اختلالات روانی به فرد کمک میکنند مشکل خود را برطرف کند.
این درمان بدون دارو عموما از طریق مشاوره روانشناسی و تمرین مهارتهای گوناگون در موقعیتهای مختلف زندگی صورت میگیرد. برای اینکه فردی بداند برای مشکلات مختلف روانی خود به کدامیک از این دو باید مراجعه کند، تشخیص این امر اصولا بر عهده فرد نیست و در نخستین مراجعهای که فرد به هریک از این دو میکند خود آن روانپزشک یا مشاور تشخیص میدهد که مشکل فرد مورد نظر مربوط به کدامیک از این دو حیطه بوده و با چه روشی صورت میگیرد. در صورتی که درمان او نیازمند مداخله دارویی باشد خود روانشناس یا مشاور، فرد را به روانپزشک ارجاع میدهد در حالی که اگر فردی که بیمار به او مراجعه کرده روانپزشک باشد و مشکل فرد نیازی به دارو نداشته و بیشتر مبتنی بر گفتوگو درمانی باشد این پزشک فرد بیمار را به مشاور ارجاع میدهد تا مراحل درمان او به شکل بهتری انجام شود.
برای دانستن تفاوت روانشناس و روانپزشک باید بدانیم یک روانپزشک پیش از هر کاری یک پزشک بوده و کار او تجویز دارو است، لازم به ذکر است که روش دارو درمانی به تنهایی اثربخش نبوده و این دو شاخه مکمل هم هستند. اگر بیماران مراجعهکننده به روانشناسان قادر به تغییر رفتار و نگرش خود نباشند، در این وضعیت به روانپزشک ارجاع داده میشوند و برای رسیدن به ثبات راه دارو درمانی روی آنها انجام میگیرد. افراد در صورت داشتن مشکل در زمینههای تعلیم و تربیت، شیوههای صحیح تفکر و رفتار، افسردگی، رفع احساسات بد و منفی و... به روانشناس مــــراجعـــه میکنند.
افسردگی مشکل رایج دنیای امروز است که مربوط به سن و دسته خواصی از افراد نیست و بدتر اینکه بدون علائم آغاز می شود که درمان آن باید جدی گرفته شود.
افسردگی
افسردگی که "افسردگی بالینی" یا "اختلال افسردگی" نیز نامیده می شود یک دوره غم و اندوه است که شامل از دست دادن علاقه به چیزهایی می شود که پیش از این باعث خوشحالی یا لذت می شدند. این احساسات معمولا به همراه یک سری علائم و نشانه های روانی و فیزیکی هستند. ممکن است بیش از دو هفته افسرده باشید، یا بیشتر اوقات احساس ناراحتی کنید و علاقه ، لذت خود را در فعالیت های معمول از دست داده باشید ، یا همچنین علائم و نشانه هایی را حداقل در سه گروه زیر تجربه کرده اید.افسردگی
مهم است به یاد داشته باشید همه ما برخی از این نشانه ها را از زمانی به زمان دیگر تجربه می کنیم ، ممکن است ضرورتا به این معنا نباشد که شما افسرده هستید. به همان اندازه، کسانی که افسردگی را تجربه می کنند ، همه این علائم را نخواهند داشت.
رفتار یک فرد مبتلا به افسردگی
رفتاری که افراد افسرده دارند (در رده های سنی مختلف) شامل:
بیرون نمی روند
در کارهای مدرسه و محل کار مشارکت ندارند
از خانواده و دوستان نزدیک خود کناره گیری می کنند
داروهای مسکن مصرف می کنند
فعالیت های لذت بخش همیشگی را انجام نمی دهند
نمی توانند تمرکز کنند
احساسات یک فرد مبتلا به افسردگی
آسیب پذیر هستند
نا امیدی در انها موج می زند
عدم اعتماد به نفس واضح دارند
غمگین و نارحت هستند
دلایل گوشه گیری و افسردگی
فکر می کنند شکست خورده اند ، اشتباه کرده اند ، هیچ اتفاق خوبی برایشان نمی افتد با خود می گویند بی ارزش هستم ، زندگی ارزش زندگی کردن ندارد ، مردم بدون من بهتر خواهند بود
از لحاظ فیزیکی همیشه خسته و مریض اند ، سردرد و ماهیچه درد ، بهم خوردن دل وروده ، مشکلات خواب ، از دست دادن یا تغییر اشتها ،کاهش وزن یا افزایش آن را دارند
اگر فکر می کنید شما یا فردی که می شناسید ممکن است دچار افسردگی باشد ، لیست را سریع، ساده و محرمانه آماده کنید تا بینش بیشتری پیدا کنید .
این چک لیست تشخیص را ارائه نمی دهد - چون باید متخصص بهداشت را ببینید - اما می تواند به هدایت و درک بهتراز احساس شما کمک کند .
تمام نشانه و علائم اصلی افسردگی
از نشانه های افسردگی می توان به علائم زیر نیز اشاره کرد:
تغییرات اشتها
مبتلایان به افسردگی در قالب مکانیسم مقابله، به کم خوری یا پرخوری روی می آورند. این تغییر اشتها می تواند منجر به کاهش یا افزایش وزن شدید شود.
اختلال در خواب
از علائم افسردگی باید به مشکلات خواب و بی خوابی اشاره کرد که در افراد مبتلا به افسردگی شایع است اما برخی از این افراد نیز بیش از حد معمول می خوابند.
کمبود اعتمادبه نفس
مبتلایان به افسردگی مدام در فکر کاستی ها و ناکامی هایشان هستند و احساس گناه و درماندگی شدید می کنند. افکاری مانند «من یه بازنده ام.» یا «دنیا جای خیلی ترسناکیه.» بر ذهن این افراد چیره می شود.
ناامیدی
افسردگی موجب می شود فرد احساس کند دیگر هیچ اتفاق خوشایندی در راه نیست. معمولا به دنبال این نگرش منفی، افکار خودکشی گرایانه بروز می کنند که باید بسیار جدی گرفته شوند.
درد در قفسه سینه
افسردگی می تواند خطر ابتلا به بیماری های قلبی را افزایش دهد. همچنین در افرادی که در گذشته تجربه حمله قلبی داشته اند احتمال ابتلا به افسردگی بیشتر است.
تغییرات حرکتی
برخی مبتلایان به افسردگی به لحاظ قوای جسمی تحلیل می روند یا دچار بی قراری حرکتی می شوند، مثلا ممکن است صبح خیلی زود بیدار شوند و ساعت ها در اتاق قدم بزنند.
خستگی و بی حالی
اگر احساس خستگی زیادی می کنید به گونه ای که قادر به انجام کارهای روزمره ی خود نیستید، حتی وقتی که خواب و استراحت کافی داشته اید، می تواند از نشانه های افسردگی باشد.
احساس درد در عضلات و مفاصل
زندگی کردن با دردهای مداوم احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش می دهد ؛ همچنین افسردگی نیز می تواند باعث ایجاد درد در بدن شود. احتمال ابتلا به دردهای مکرر در افرادی که افسردگی دارند سه برابر بیشتر از افراد معمولی است.
افسردگی زنان
عدم تمرکز
برخی مبتلایان به افسردگی حاد قادر به تمرکز نیستند. گاهی این افراد در روزنامه خواندن یا دنبال کردن ماجراهای سریال های تلویزیونی نیز دچار مشکل می شوند و تصمیم گیری ها، حتی تصمیمات پیش پا افتاده، برای شان دشوار می شود.
انواع افسردگی و آنچه باید در موردش بدانید
اختلال اصلی افسردگی
در یک سال، بیش از 16 میلیون آمریکایی ( اکثر آن ها زنان ) این نوع افسردگی را تجربه می کنند که به افسردگی بالینی مشهور است. تحت معیارهای تشخیصی که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر شد ، افراد باید حداقل پنج بیماری را برای دو هفته یا بیشتر تشخیص دهند که مبتلا به اختلال افسردگی شدید هستند. این نشانه ها می توانند شامل احساس ناراحتی، پوچی، بی ارزشی، ناامیدی و احساس گناه، از دست دادن انرژی، اشتها و یا علاقه به فعالیت های لذت بخش باشند ؛ تغییرات در عادات خواب و فکر مرگ و خودکشی. اغلب موارد ، بسیار قابل درمان هستند.
اختلال افسردگی اصلی دو نوع فرعی دارد که شامل:
" افسردگی غیرمعمول " و " افسردگی سودا " است
افرادی مبتلا به به نوع اول دوست دارند فقط غذا بخورند و بخوابند و به گفته ی دکتر نوبل آن ها واکنش احساسی دارند و بسیار نگران هستند.
افرادی که در گروه دوم هستند دچار مشکل خواب می شوند و به گناه فکر می کنند. بزرگسالان جوان مبتلا به افسردگی غیرمعمول هستند و نوع سودا اغلب در سالمندان دیده می شود.
آدم افسرده
دلایل افسردگی حاد
افسردگی شدید (حاد)
داشتن علائم افسردگی در بیشتر زمان روز به مدت حداقل دو هفته که با کار، خواب و خوراک، درس و لذت شما از زندگی تداخل پیدا می کند
افسردگی مزمن
داشتن علائم افسردگی که بیش از دو سال طول بکشد نشان از داشتن افسردگی مداوم دارد.
اختلال افسردگی پایدار
افرادی که مبتلا به اختلال افسردگی مزمن هستند در بیشتر روزها حالت افسردگی دارند و حداقل دو نشانه افسردگی طی دو سال یا بیشتر طول می کشد. دکتر نوبل توضیح می دهد:" در کودکان و نوجوانان، به نام افسرده خویی می شناسند اگر علائم زودرنجی یا افسردگی برای یک سال یا بیشتر دوام بیاورد ."
برای تشخیص این نوع افسردگی، افراد باید دو مورد از موارد زیر را داشته باشند:مشکلات خواب ( کم خوابی یا پرخوابی )؛ انرژی کم یا خستگی؛ عزت نفس پایین؛ تمرکز ضعیف و یا دشواری تصمیم گیری؛ و احساس ناامیدی.
اختلال افسردگی قبل از قاعدگی
10 ٪ زنان در سن بارداری اختلال را تجربه می کنند . این شکل شدید می تواند منجر به افسردگی، ناراحتی، اضطراب، یا زود رنجی، و همچنین دیگر علائم شدید در هفته قبل از قاعدگی شود.
دوروسی ، استادیار روان پزشکی و علوم رفتاری در دانشکده پزشکی فینبرگ دانشگاه در شیکاگو، می گوید :" این می تواند واقعا ناراحت کننده باشد ، از کار انداختن، و تداخل در زندگی روزانه یک زن. "
افسردگی در دوران قائدگی
دانشمندان بر این باورند این زنان ممکن است حساسیت غیر عادی نسبت به تغییرات هورمونی در طول چرخه قاعدگی داشته باشند. دکتر سیت می گوید استفاده از داروهای ضد افسردگی بویژه بازدارنده های انتخابی بازجذب سروتونین، در دو هفته قبل از دوره شان و در طول ماه می تواند بسیار موثر باشد. انواع خاصی از جلوگیری بارداری نیز ممکن است کمک کند. محققان دانشگاه کالیفرنیا سن دیگو در حال بررسی استفاده از روش درمانی سبک برای بهبود کیفیت خواب و خلق وخودر زنان هستند.
افسردگی پرینتال
زنانِ دچار این افسردگی، دوران کاملی از افسردگی حاد را در دوران بارداری و پس از زایمان تجربه می کنند.
افسردگی دو قطبی
نوسانات گسترده در حالت و انرژی، از شادی به ناامیدی، نشانه افسردگی قطبی هستند که اختلال دوقطبی و یا بیمار افسرده نامیده می شوند. برای تشخیص این نوع افسردگی، فرد باید حداقل یک دور از جنون را تجربه کرده باشد. دو قطبی معمولا در بزرگسالان نشان داده می شوند. در حالی که زنان و مردان مبتلا برابر تشخیص داده می شوند، مطالعات به تفاوت های جنسیتی ممکن اشاره می کنند:به نظر می رسد مردان بیشتر رفتار شیدا یی دارند. دو قطبی ها معمولا بدون درمان شدن بدتر می شوند اما می توانند با متعادل کننده و داروهای تجویز شده ، داروهای ضدروان پریشی، و صحبت درمان شوند
اختلال حواس درهم گسیخته
جیغ کشیدن و عصبانیت می تواند ویژگی های اختلال روحی ، باشد که نوعی افسردگی در کودکانی که با تنظیم احساسات خود مبارزه می کنند ، تشخیص داده می شود. علایم دیگر شامل حالت عصبانی در اغلب روزها تقریبا هر روز و دچار مشکلات در مدرسه، خانه و یا با همسالان خود می شوند.
دکتر نوبل می گوید:" اینها کودکانی هستند که دارای طغیان های عاطفی قوی هستند ، " آن ها قادر نیستند احساسات خود را مهار کنند، بنابراین آن ها " بر روی احساسات خود عمل می کنند.
در حال حاضر، این افسردگی با دارو، روان درمانی، و آموزش والد در مورد نحوه مقابله موثر با رفتار تند کودکان درمان می شود.
افسردگی پس از زایمان
تولد کودک باعث شادی عظیمی می شود اما گاهی اوقات می تواند منجر به افسردگی پس از زایمان شود، نوعی که در چهار زن و یک نفر در هشت مرد اثر می گذارد. در زنان، افسردگی پس از زایمان ممکن است با تغییر در هورمون ها، خستگی و عوامل دیگر ایجاد شود. در مردان، محیطی است که با تغییر نقش ها و تغییر سبک زندگی که همراه با والدین است، ایجاد می شود.
افسردگی روحی هر زمانی در سال اول پس از تولد کودک شروع می شود، هر چند که به زودی پس از وضع حمل ظاهر می شود. احساسات شدید اندوه، اضطراب و خستگی شدید می توانند با زندگی روزمره تداخل پیدا کنند.
افسردگی یا اختلال عاطفی فصلی
حتما چیزهایی در مورد افسردگی فصلی شنیده اید ،اختلال عاطفی فصلی نوعی افسردگی است که معمولا در پاییز یا زمستان رخ می دهد. به همراه تغییر در حالت روحی ، مبتلایان به این بیماری ، انرژی کم دارند. آن ها ممکن است پرخوری، خواب آلوگی ، میل به مصرف کربوهیدرات، افزایش وزن، یا کناره گیری از تعامل اجتماعی داشته باشند.
زنان و بزرگسالان جوان در معرض خطر بیشتر این بیماری هستند. . این بیماری پس از دو سال تکرار، علایم فصلی ، تشخیص داده می شود. در حالی که علت دقیق مشخص نیست، تحقیقات نشان می دهند ممکن است مربوط به عدم تعادل سروتونین در مغز باشد. با زیاد بودن مقدار هورمون خواب و میزان ناکافی ویتامین د نیز ممکن است ایجاد شود. درمان این بیماری ساده و گاهی اوقات با دارو است.
افسردگی و روان پریشی
افسردگی که منجربه اختلال خلق و خوی ناشی از مواد استفاده یا سو استفاده از مواد مخدر می تواند حالت شما را تغییر دهد. علایم، مانند افسردگی، اضطراب و از دست دادن علاقه در فعالیت های لذت بخش ، به طور معمول پس از مصرف یا سو استفاده مواد ظاهر می شوند.
موادی که می توانند به این نوع افسردگی منجر شوند شامل الکل، شبه افیونی و بنزو دیازپین ( که روی سیستم عصبی مرکزی عمل می کنند ).
برای تشخیص فرد مبتلا، پزشکان باید علل بالقوه افسردگی را از بین ببرند افسردگی باید به اندازه کافی شدید باشد تا با فعالیت های روزانه تداخل داشته باشد.
افسردگی همراه با روان پریشی
افراد مبتلا به افسردگی روانی ، افسردگی شدیدی را همراه با جنون دارند که به صورت از دست دادن لمس با واقعیت تعریف می شود. نشانه های روان پریشی معمولا شامل توهمات ( دیدن و یا شنیدن چیزهایی هستند که واقعا وجود ندارند ) و هذیان ( باورهای غلط درباره چیزهایی که اتفاق می افتد )
یکی از بیماران دکتر نوبل دو سال بعد از شروع درمان، اعتراف کرد که یک سال که هر چیزی را که پدرش می پخت را نمی خورد زیرا فکر می کرد او را مسموم می کند. روشن بود؛ او به سادگی از افسردگی روانی رنج می برد که به طور کامل درمان نشده بود.
پزشکان معمولا داروهای ضد افسردگی و داروهای ضدروان پریشی را برای درمان افسردگی روانی تجویز می کنند.
افسردگی در سنین بالا
افسردگی ناشی از بیماری
مقابله با یک بیماری مزمن مزمن، مانند بیماری های قلبی، سرطان، سفت شدگی بافتها، و HIV / AIDS ممکن است ناامید کننده باشد.
در حال حاضر شواهدی وجود دارند که التهاب مرتبط با بیماری ممکن است در افسردگی نیز نقش داشته باشد . دکتر نوبل توضیح می دهد التهاب سبب آزاد شدن مواد شیمیایی ویژه ای توسط سیستم ایمنی می شود که به مغز وارد و منجر به تغییرات مغزی می شود که می تواند افسردگی را در برخی افراد به طور خاص تشدید یا تشدید کند. او می گوید داروی ضد افسردگی ممکن است به طولانی کردن زندگی خود کمک کرده و توانایی خود برای عملکرد را بهبود بخشد درمان می تواند به بسیاری از بیماران کمک کند که با بیماری های روانی و جسمی کنار بیایند.
دانشمندان معتقدند عوامل متعددی در ابتلا به افسردگی نقش دارند.
ضربه ی روحی و احساسی
ضربه ی روحی در سنین پایین می تواند منجر به تغییرات درازمدت در نوع واکنش مغز نسبت به ترس و استرس شود. به دلیل این تغییرات مغزی، احتمال بروز افسردگی در افرادی که سابقه ی ترومای دوران کودکی دارند، بیشتر است.
ژنتیک
در برخی موارد، اختلالات خُلقی و افکار خودکشی گرایانه ممکن است زمینه ی ژنتیکی داشته باشند، اما ژنتیک فقط یکی از عوامل افزایش دهنده ی خطر ابتلا به افسردگی است. 100درصدِ ژن های دوقلوهای همسان با یکدیگر تشابه دارند، در حالی که فقط 30درصد احتمال می رود هر دو نفرشان به افسردگی مبتلا شوند. علائم افسردگی در افرادی که زمینه ی ژنتیکی دارند، معمولا در سنین پایین تر ظاهر می شود. ناگفته نماند که علاوه بر عامل ژنتیک، عوامل دیگری نیز مانند شرایط و اتفاقات زندگی در ابتلای این افراد به افسردگی مؤثر هستند.
علت افسردگی عاطفی و طلاق عاطفی
شرایط زندگی
وضعیت تأهل، موقعیت مالی و مکان زندگی از جمله عوامل تأثیرگذار در بروز افسردگی هستند. اما این فرضیه نیز همواره مطرح است که شاید بتوان برعکس، افسردگی را عامل بروز شرایط نامساعد زندگی دانست. مثلا شیوع افسردگی در افراد بی خانمان بیشتر است، اما در برخی موارد نیز احتمال می رود که خودِ افسردگی عامل آوارگی این افراد بوده باشد.
ساختار مغز
مطالعه ی تصاویر مغزی حاکی از کاهش فعالیت لوب پیشانی مغز در مبتلایان به افسردگی است. همچنین گفته می شود الگوهای مغزی این افراد هنگام خواب متفاوت است. افسردگی در طرز پاسخگویی غده ی هیپوفیز و هیپوتالاموس نسبت به تحریکات هورمونی نیز تغییر ایجاد می کند.
سایر شرایط پزشکی
احتمال ابتلا به افسردگی در افرادی که سابقه ی ابتلا به اختلالات خواب، درد مزمن، اضطراب یا اختلال کم توجهی -بیش فعالی (ADHD) دارند، بیشتر است.
رابطه افسردگی و مصرف مواد مخدر
9 روش درمان افسردگی بدون دارو و هیچ هزینه ای
1. برنامه روتین داشته باشید
لان کوک، روانپزشک و مدیر برنامه تحقیق و درمان افسردگی در UCLA می گوید :اگر افسرده هستید ، به یک برنامه روتین نیاز دارید.
افسردگی می تواند ساختار زندگی را از بین ببرد. . تنظیم یک برنامه روزانه آرام می تواند در بازگشت به مسیر کمک کند.
2.اهداف را مشخص کنید
زمانی که افسرده هستید ممکن است احساس کنید نمی توانید چیزی را به دست آورید. این باعث می شود در مورد خودتان احساس بدتری داشته باشید. برای عقب راندن، اهداف روزمره برای خودتان تعیین کنید.
کوک می گوید:" از کم شروع کنید. هدف خود را به چیزی تبدیل کنید که بتوانید در آن موفق شوید، مانند شستن ظروف یک روز در میان
همان طور که هنگام شروع احساس بهتر ی می کنید می توانید اهداف روزمره را به چالش بکشید.
3.ورزش
به طور موقت ترشح هورمون اندورفین واحساس خوب را افزایش می دهد. هم چنین ممکن است فواید بلند مدت برای افراد مبتلا به افسردگی داشته باشد. کوک می گوید ورزش منظم مغز را تشویق می کند تا به روش مثبت تغییر شکل دهید.
چقدر به ورزش نیاز دارید ؟ نیازی نیست برای کسب منفعت در دوی ماراتن شرکت کنید. چند بار پیاده روی در هفته می تواند کمک کند.
4. غذای سالم بخورید
هیچ رژیم جادویی وجود ندارد که افسردگی را رفع کند. ایده خوبی است که ببینید چه چیزی می خورید. اگر افسردگی باعث پرخوری شما می شود، کنترل اشتها کمک می کند احساس بهتری داشته باشید.
با اینکه هیچ چیز قطعی نیست، کوک می گوید غذاهایی با اسیدهای چرب امگا 3 ( مثل قزل آلا و tuna ) و اسید فولیک ( مانند اسفناج و آووکادو ) می تواند به تسکین افسردگی کمک کند.
5.به اندازه کافی خوابیدن
افسردگی می تواند آن را دشوار کند تا با چشم بسته به اندازه کافی بخوابید ، خواب بسیار کم می تواند افسردگی را بدتر کند.
چه کار می توانید بکنید ؟ با ایجاد تغییراتی در سبک زندگی ، شروع کنید. به رختخواب بروید و هر روز همان زمان بیدار شوید سعی کنید چرت نزنید. همه عوامل حواس پرتی را از اتاق خواب بردارید، نه کامپیوتر و نه تلویزیون. به مرور زمان می توانید خواب خود را بهبود بخشید.
6.مسئولیت برعهده بگیرید
زمانی که افسرده هستید، ممکن است بخواهید از زندگی کناربکشید و مسئولیت های خود را در خانه و سر کار رها کنید. این طور نیست. مشارکت داشتن و داشتن مسئولیت های روزانه می تواند کمک کند تا سبک زندگی خود را حفظ کنید ، می تواند به مقابله با افسردگی کمک کند. آن ها به شما کمک می کنند و حس موفقیت به افراد می دهند.
7.افکار منفی را به چالش بکشید
در مبارزه با افسردگی، بسیاری از کارها در حال تغییر ذهنی هستند. زمانی که افسرده هستید، به بدترین نتیجه ممکن دست پیدا می کنید.
دفعه بعد که در مورد خودتان احساس بدی دارید، از روش منطقی به عنوان درمان طبیعی افسردگی استفاده کنید.
ممکن است احساس کنید کسی شما را دوست ندارد ، اما آیا شواهدی وجود دارد ؟ ممکن است احساس کنید فرد بی ارزشی روی سیاره زمین هستید، اما آیا این واقعا محتمل است ؟
تمرین کنید، به مرور زمان می توانید افکار منفی را قبل از اینکه از کنترل خارج شوند، عقب بزنید.
قبل استفاده از مکمل ها به پزشک مراجعه کنید ". این شامل روغن ماهی، اسید فولیک و SAMe است. اما قبل از اینکه مطمئن شویم تحقیقات بیشتری باید انجام شود. قبل از شروع هر گونه مکمل به پزشک مراجعه کنید ، به خصوص اگر در حال حاضر دارو مصرف می کنید.
8.کار جدید انجام دهید.
زمانی که افسرده هستید، وضعیت بد است. خود را مجبور کنید تا کاری متفاوت انجام دهید. به موزه بروید. کتاب مورد استفاده را بردارید و روی نیمکت پارک بخوانید. کلاس زبان بروید.
کوک می گوید:" وقتی خود را برای انجام کاری متفاوت به چالش می کشیم، تغییرات شیمیایی در مغز وجود دارد. امتحان کردن چیزی جدید سطح دوپامین [ شیمیایی مغز ] را تغییر می دهد که با لذت، و یادگیری مرتبط است ."
9.سعی کنید سرگرمی داشته باشید
اگر افسرده هستید، وقت خود را صرف چیزهایی کنید که از آن لذت می برید. اگر دیگر هیچ چیز جالب به نظر نمی رسد ? کوک می گوید :" این فقط نشانه افسردگی است. " به هر حال باید سعی کنید.
افسردگی بیماری مخربی است که معمولا به درمان جواب می دهد، فقط کافی است با مراجعه به مراکز درمانی نسبت به پیگیری بیماری خود کوشا باشید.
روش های درمان دارویی و طب مدرن افسردگی
داروهای ضدافسردگی، تثبیت کننده های خُلقی و داروهای آنتی سایکوتیک (ضد روان پریشی)
درمان تحریک مغزی
درمان الکتروشوک (ECT) و تحریک مغناطیسی جمجمه ای تکرارشونده (RTMS)
نور درمانی
در این روش، فرد با استفاده از یک جعبه ی نور در معرض طیف کامل نور قرار می گیرد تا میزان ترشح هورمون ملاتونین تنظیم شود.
ورزش
درمان های جایگزین:طب سوزنی، مراقبه و تغذیه درمانی
درمان افسردگی با طب سنتی
درمان افسردگی ناشی از شدت سودا:
سرکه انگبین2 لیوان
عسل2 لیوان
عرق نعنا1 لیوان
مقداری سرکه انگور طبیعی از این ترکیب یک سوم لیوان ریخته الباقی را آب اضافه کنید و یکساعت بعدشام میل کند(40 الی 120 شب)
روغن کنجد یا زیتون را هر شب روی ملاج سرمالیده شود(40 الی 120 شب)
شبی یک لیوان عرق بهارنارنج با یک قاشق مرباخوری فرنجمشک را با کمی عسل میل شود(120 شب)
ارده با شیره انگور هفته ای 4 الی 5 وعده صبحانه
شبی یک قاشق مرباخوری اسپند با یک استکان آب قورت داده شود(40 شب)
خوردن انجیر شبی 7 عدد،زیتون 7 عدد صبحها،مویز روزی 21 عدد
بادام درختی 14 عدد دانه دانه مثل آدامس جویده شود.
کاهش سردیها مخصوصا سودازاها
حجامت عام 1 الی 3 مرحله با تشخیص طبیب هر ماه یکمرحله
استشمام عطرگرم مثل یاس،نرگس،محمدی،مریم،مشک و… (شبها جلو بینی مالیده شود)(40 الی 120 شب)
روغن مالی ملاج سرهرشب با روغن سیاه دانه (40 الی 120 شب)
تمام راههای درمان پیشنهادی را باتوجه به مزاج خود انجام دهید.
درمان افسردگی دوران بارداری و بعد از آن
مطالعه علمی اخیرا نشان داده است که آسان ترین درمان برای علاج افسردگی و اندوهی که مادر ممکن است در حین بارداری و پس از زایمان به آن مبتلا شود، انجام تمرین های ورزشی سبک است. مطالعات علمی تأکید می کند که ورزش و تحرک به درمان افسردگی دوران بارداری کمک شایانی می کند؛ این در حالی است که قرآن کریم، 14 قرن پیش در سوره مبارکه مریم(س) به این امر توصیه کرده و حضرت مریم را به انجام آن دستور داده است.
تحقیقات علمی بر اهمیت فعالیت و ورزش جهت درمان افسردگی در دوران بارداری و پس از زایمان تأکید می کند، این در حالی است که 14 قرن پیش، قرآن کریم به آن اشاره کرده است؛ وقتی خداوند عزوجل به حضرت مریم(س) می فرماید که تنه درخت خرما را تکان دهد و ناراحت و غمگین نباشد:آیات 24 تا 26 سوره مبارکه مریم:
«فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا»( پس از زیر [پای] او [فرشته] وی را ندا داد که غم مدار پروردگارت زیر [پای] تو چشمه آبی پدید آورده است)، « وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا» (و تنه درخت خرما را به طرف خود [بگیر و] بتکان بر تو خرمای تازه می ریزد) « فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا....» (و بخور و بنوش و دیده روشن دار).
در این آیات خداوند به صراحت به حضرت مریم(س) توصیه می کند که ناراحت و اندوهگین نباشد، سپس امر می کند که با جنب و جوش درخت را تکان دهد.
درمان افسردگی بدون دارو
زعفران
زعفران گیاهی با شاخ و برگ گران غذای بیش تر مردم خاورمیانه است. تحقیقی در ژورنال داروشناسی قومی نشان داده که زعفران سطح سروتونین را در مغز افزایش می دهد. تحقیق کوچکی که بر روی 38 نفر طی شش هفته انجام شد نشان داد که زعفران اثر فلوکستین را در کاهش علائم افسردگی دارد و اغلب کسانی که از زعفران استفاده کرده بودند عوارض جانبی کم تری نسبت به مصرف فلوکستین که شامل عرق کردن و ناتوانی های جنسی را گزارش کرده اند.
نور درمانی
در روزهای کوتاه و تاریک زمستان برخی از افراد دچار اختلال تاثیرات فصلی می شوند. یکی از راه های کاهش علائم این اختلال نوردرمانی است که در آن فرد نزدیک جعبه ای از نور می نشیند که نور بیرون را تقلید می کند. این درمان معمولا با جلسه های 15 دقیقه ای شروع می شود و روزانه این میزان تا سقف دو ساعت افزایش می یابد. زمان این جلسات به شدت افسردگی و نیز شدت نوری دارد که توسط پزشک مربوطه تعیین می شود. گرچه نوردرمانی، درمان قطعی این افسردگی نیست اما اثرات کاهش علائم آن را می توان در دو روز حس کرد.
روغن ماهی
این مکمل که شامل امگا3 است در اسید چرب ماهی هایی چون قزل آلا، تن ماهی و شاه ماهی یافت می شود.
طب سوزنی
تحقیقات زیادی مبنی بر اینکه طب سوزنی آلترناتیو درمانی قطعی برای افسردگی است وجود ندارد و تعدادی از تحقیقات این روش را پیشنهاد می کنند. یکی از دانشگاه های کوچک آریزونا بر روی 33 زن مبتلا به افسردگی تحقیقی انجام داد و دریافت که 67 درصد زنانی که در طب سورنی شرکت کرده اند رو به بهبودی هستند که در مقایسه با گروه کنترل که تنها 27 درصد رو به بهبودی رفته اند رقم قابل ملاحظه ایست.
مدیتیشن
تحقیقات امیدبخشی نشان می دهد که مدیتیشن در جلوگیری از بازگشت افسردگی نقش ایفا می-کند. تحقیقات بر روی تمرکز حواس درمانی متمرکز شده که مدیتیشن سنتی را با درمان شناختی رفتاری ترکیب می کند. تحقیقی نشان داده بازگشت افسردگی برای افرادی که از مدیتشین استفاده می کنند با کسانی که از داروهای ضدافسردگی استفاده می کنند(حدودا 30 درصد) برابر است و نسبت به کسانی که داروهای بی اثر استفاده می کنند(حدود 70 درصد) کم تر است.
یوگا
وضعیت های طرح شده در یوگا استرس و علائم افسردگی را کاهش می دهد. تحقیقات نشان می دهد که هم در افرادی که دچار آشفتگی و افسردگی های حاد هستند، یوگا استرس، خشم، افسردگی را کاهش داده و انرژی، خواب آرام و شادابی را به آنها برگردانده است
منبع : نمناک
آیا نمیدانید دارای هوش هیجانی هستید یا خیر؟ در ادامه به ۱۴ مورد که نشان میدهند دارای EQ بالایی هستید، اشاره میکنیم.
۱. در مورد آدمهایی که نمیشناسید، کنجکاو هستید.
آیا عاشق ملاقات آدمهای جدید هستید، و پس از اینکه تازه با کسی آشنا شدید به طور طبیعی تمایل دارید، کلی سوال آنها بپرسید. اگر اینطور است، درجهی خاصی از همدلی، به عنوان یکی از اجزای مهم تشکیلدهندهی هوش هیجانی، درونتان وجود دارد. آدمهایی که همدلی بالایی دارند (HEPs) – کسانی که پذیرای نیازها و احساسات دیگران هستند، و در رفتارهایشان به این نیازها توجه میکنند – معمولا چیز بسیار مهمی درونشان وجود دارد: آنها در مورد غریبهها بسیار کنجکاو هستند و با آغوش باز از دانستن اطلاعات بیشتر در مورد آنها استقبال میکنند.
کنجکاوی در مورد دیگران راهی برای پرورش همدلی نیز است. رومن کریزناریچ، مولف کتاب در دست چاپِ همدلی: کتاب راهنما برای تحول، در وبگاه گریترگود مینویسد: ” کنجکاوی همدلیمان را افزایش میدهد؛ وقتی با آدمهای خارج از چرخهی معمول اجتماعیمان صحبت میکنیم، با نحوهی زندگی و جهانبینیهای بسیار متفاوتی نسبت به خودمان، مواجه میشویم.”
۲. رهبر شایستهای هستید
به اعتقاد گلمن، معمولا همهی رهبرانِ استثنایی یک ویژگی مشترک دارند. علاوه بر نیازهای سنتی کسب موفقیت – استعداد، بلندهمتی و اخلاق کاری قوی – آنها دارای درجهی بالایی از هوش هیجانی هستند. وی در تحقیق خود، با مقایسهی افراد معمولی با کسانی که جزء بهترین رهبران ارشد بودند، دریافت نزدیک به ۹۰ درصد تفاوتهایی که در شناختنامههای این دو گروه وجود دارند ارتباطی به توانایی ادراکیشان ندارد، بلکه مربوط به هوش هیجانیشان هستند.
گلمن در مجلهی کسبوکار هاروارد مینویسد: "هر قدر جایگاه فردی یک مجری مشهور بالاتر باشد، به دلیل اثربخشی بالایاش، قابلیتهای هوش هیجانی بالاتری در وی بروز میکند.”
۳. نقاط قوت و ضعفتان را میشناسید
بزرگترین نشانهی خودآگاهی این است که در مورد شناخت خودتان صداقت داشته باشید – بدانید در چه موضوعاتی مهارت دارید، چه جاهایی نیاز به تلاش بیشتر دارید، و همهی اینها را در خودتان بپذیرید. یک فرد باهوش هیجانی میداند چگونه نقاط قوت و ضعفاش را بشناسد، و میتواند در ذهناش تحلیل کند چگونه در این چارچوب موثرترین کارکردش را ارائه دهد. این آگاهی باعث ایجاد اعتماد به نفس قوی میشود که از نظر گلمن یکی از عوامل مهم هوش هیجانی است.
وی میگوید: "اگر بدانید واقعا در چه موضوعاتی تاثیرگذاری بیشتری دارید، پس میتوانید در آن موضوعات با اعتماد به نفس کامل کار کنید”.
۴. به خوبی به همه چیز توجه میکنید
آیا با هر صدایی، نوشتهای و فکر گذرایی تمرکزتان را از دست میدهید؟ در این صورت، این مسئله میتواند شما را از عمل کردن در بالاترین سطح هوش هیجانی باز دارد. ولی به گفتهی گلمن، توانایی مقاومت در برابر عوامل حواسپرتی و تمرکز بر آنچه در حال انجامش هستید بزرگترین راز هوش هیجانی است. بدون حضور درونی و اجتماعی، پرورش خودآگاهی و ایجاد روابط قوی کار دشواری است.
گلمن میگوید: "اگر فردی در دوران کودکی بتواند بر کار یا درساش تمرکز کامل داشته باشد و خواندن یک نوشتهی غیر مهم یا انجام یک بازیِ ویدئویی را به بعد از اتمام کار اصلیاش موکول کند… میتواند با قدرت پیشبینی کند در بزرگسالی به موفقیت مالی میرسد؛ این عامل از داشتن IQ بالا یا ثروت خانوادگی، بسیار مهمتر است. این توانایی را میتوانیم به کودکانمان آموزش دهیم”.
۵. دقیقا میدانید از چه چیزی ناراحت هستید
همهی ما در طول روز برخی تغییرات هیجانی را تجربه میکنیم، و معمولا هم نمیدانیم این موج عصبانیت یا اندوه از کجا آمده است. ولی مهمترین جنبهی خودآگاهی، تواناییِ شناساییِ دلایل هیجانات و ناراحتیهایمان است.
با خودآگاهی میتوانید به جای اینکه هیجانات را اشتباهی بشناسید یا نادیده بگیرید، آنها را در لحظهی بروز شناسایی کنید. آدمهای باهوش هیجانی در لحظهی بروز هیجانات اندکی درنگ میکنند، احساساتشان را درک میکنند و تاثیر هیجانات را بر آنها ارزیابی میکنند.
۶. با اغلب آدمها کنار میآیید
گلمن میگوید: "داشتن روابط موثر و راضیکننده نشانهی داشتن هوش هیجانی است”.
۷. عمیقا تمایل دارید فرد بااخلاق و خوبی باشید
یک جنبه از هوش هیجانی "هویت اخلاقی”مان است که نشان میدهد به چه میزان تمایل داریم خودمان را به عنوان یک آدم اخلاقی و مهربان ببینیم. اگر شما هم تمایل دارید این بخش از وجودتان را پرورش دهید (صرفنظر از اینکه نحوهی رفتارتان در شرایط مشابهِ گذشته گونه بود)، حتما دارای EQ بالایی هستید.
۸. با حوصله و شکیبایی به دیگران کمک میکنید
اگر عادت کنید با حوصله به دیگران توجه کنید، خواه اینکه به آرامی تغییر مسیر دهید و به دوستی سلام کنید یا به یک خانم سالمند در مترو کمک کنید، نشان میدهید دارای هوش هیجانی هستید. بسیاری از ما در اغلب اوقات به خودمان و کارهایمان تمرکز میکنیم. و دلیل این مسئله هم آن است که آنقدر در شرایط استرسزا و با مشغلهی زیاد دور خودمان میچرخیم و دنبال انجام کارهایمان هستیم که به راحتی هیچ زمانی برای توجه (چه رسد به کمک) به دیگران نداریم.
گلمن در برنامهی تدتاک با موضوع مهربانی اینگونه عنوان کرد: "در همهی انسانها طیفی وجود دارد که از حالت کامل خودغرقی (self-absorption) به سوی توجه و همدلی و مهربانی پیش میرود. حقیقت این است که اگر تمرکزمان به خودمان باشد، اگر غرق در خویشتن شویم – که اغلب در طول روز اینگونه هستیم – واقعا دیگر نمیتوانیم به دیگران توجه کنیم”.
آگاهی بیشتر از دنیای اطرافمان، برخلاف غرق شدن در دنیای کوچک درونمان، و پرورش بذر مهربانی – از اجزاء مهم EQ هستند.
۹. در خواندن حالات چهرهی آدمها ماهر هستید
توانایی حس کردن احساسات دیگران از نشانههای مهم EQ بالا است.
۱۰. پس از سقوط، به سرعت کمر راست میکنید
اینکه چگونه با اشتباهات و موانع کنار میآیید، تا حدودی زیادی میتواند شخصیتتان را نشان دهد. افراد باهوش هیجانی بالا میدانند اگر قرار باشد فقط یک کار در زندگیمان انجام دهیم، این است که به راه درستی که میرویم ادامه دهیم. وقتی یک فرد باهوش هیجانی شکست یا مانعی را تجربه میکند، میتواند به سرعت خود را بازیابد. این مسئله تا حدودی به دلیل تواناییشان در تجربهی آگاهانهی هیجاناتِ منفی است؛ به شکلی که به این هیجانات اجازهی تسلط بر رفتارهایشان را نمیدهند، و این کار قدرت انعطافپذیریشان را بالاتر میبرد.
باربارا فردریکسن، مولف مثبتگرا در مصاحبهاش با مجلهی اکسپریِنس لایف گفت: "افراد انعطافپذیر هیجانات منفیشان را پنهان نمیکنند، بلکه اجازه میدهند در کنار احساسات دیگرشان قرار بگیرد. با این کار، به صورت همزمان احساس میکنند ‘در مورد این موضوع ناراحت هستم’، و به این موضوع نیز فکر میکنند ‘ولی از آن موضوع راضی هستم'”.
۱۱. ویژگیهای افراد را به درستی حدس میزنید
همیشه قادر بودهاید از همان ابتدای آشنایی، متوجهِ نوع شخصیت فرد مقابلتان شوید – و کمتر پیش میآید حدستان اشتباه باشد.
۱۲. به صدای درونیتان اعتماد میکنید
به گفتهی گلمن، فرد باهوش هیجانی با اطمینان بر بینش و بصیرتاش تکیه میکند. اگر بتوانید به خودتان و هیجاناتتان اعتماد کنید، دیگر دلیلی ندارد صدای درونیتان (یا آن حالتی که در دلتان احساس میکنید) را که راه را به شما نشان میدهد نادیده بگیرید.
۱۳. همیشه به خودتان انگیزه میدهید
آیا در کودکی، حتی اگر قرار نبود به شما جایزهای بدهند، باز هم بلندهمتی و سختکوشی میکردید؟ اگر در همان آغاز همیشه به خودتان انگیزه میدادید – و توجه و انرژیتان را فقط معطوف پیگیری اهدافتان میکردید – احتمالا EQ بالایی دارید.
۱۴. میدانید در چه مواقعی جواب منفی بدهید
طبق گفتهی گلمن، خودتنظیمی، به عنوان یکی از ۵ جزء هوش هیجانی، به معنی توانایی در منظم کردنِ خودتان و اجتناب از عادات ناسالم است. آدمهای با هوش هیجانی معمولا برای تحمل استرس (محرک عادات بد در خیلی از آدمها) و کنترل آرزوهایشان آمادگی کامل دارند.
منبع : عصر ایران
سلامت نیوز: دبیر علمی دومین همایش سالیانهی انجمن علمی رواندرمانی ایران بر لزوم انطباق فرهنگی متون رواندرمانی با نیازها و ظرفیت جامعهی ایرانی تاکید کرد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از انجمن روان درمانی ایران، دکتر بهروز دولتشاهی، روانشناس، با بیان این که «نیاز به خدمات بهداشت روان و به ویژه رواندرمانی، به شکلی حرفهای و قابلاتکا، نیازی است که روز به روز بیشتر شناخته میشود»، توضیح داد: «افزایش تعداد مراجعان به رواندرمانی و مشاوره، از یک سو ممکن است بازتاب فشار و تنشی باشد که بر تکتک اعضای جامعه وارد میشود، و از سوی دیگر به دلیل اعتمادی است که به تدریج رواندرمانگران نزد مراجعان ونیازمندان به خدمات رواندرمانی کسب کرده اند و توسط مردم به رسمیت شناخته میشوند.»
این عضو هیات علمی دانشگاه، تصریح کرد: «با این حال، وارداتی بودن بخش اعظم دانش و تکنیکهای رواندرمانی قابلانکار نیست. موضوعی که به دلیل درهمتنیدگی پیچیدهی مسایل فرهنگی با روان بشر، نمیتوان نسبت به آن بیاعتنا بود.»
دبیر علمی همایش انجمن رواندرمانی ایران در ادامه تاکید کرد: «این سخن به آن معنا نیست که منابع ترجمهشده از نویسندگان کشورهای دیگررا نادیده بگیریم. بلکه توجه به ملاحظات فرهنگی در رواندرمانی به معنای بازخوانی این متون و اندیشیدن و انجام پژوهش روی آنها در چارچوب زمینه های فرهنگی اجتماعی و با استفاده از ظرفیت فرهنگی غنی ایرانی است.»
دکتر دولتشاهی، رسالت این همایش را که «رواندرمانی در پرتو فرهنگ و جامعه» عنوان دارد، «ایجاد فضایی علمی و سازنده برای بحث از چنین موضوعاتی» اعلام کرد.
منبع : سلامت نیوز