چرا همه ما خوش شانسیم؟

سلامت نیوز: در جلسه اول ویزیت روانشناسی و روانپزشکی، ما روانشناسان همیشه باید شرح مبسوطی از زندگی و مشکلات مراجعان‌مان بگیریم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ،یکی از سوالاتی که باید پرسیده شود و من هم همیشه می‌پرسم، این است که تاکنون این مشکلات به قدری غیر قابل تحمل بوده که به فکر پایان زندگی خود بیفتید؟ آیا تا به حال به خودکشی فکر کرده‌اید؟ اگر مراجع پاسخ دهد، بله، سوال بعدی را می‌پرسم: آیا به راه‌های خودکشی هم فکر کرده‌اید؟ و باز هم اگر بگوید بله، سوال بعدی: آیا تا به حال اقدامی هم کرده‌اید؟ صرف نظر از اقدامات بالینی و درمانی بعدی که باید انجام دهیم، همیشه آن چند ثانیه آخری که منتظر پاسخ فرد هستم، جریانی سریع از فکرهای گوناگون از ذهنم می‌گذرد.

چرا این فرد به این نقطه رسیده است؟ چگونه است که حاضر است، یا دستکم به این فکر است که با پایان زندگی خود، بر رنج و مشکلاتش پایانی بزند؟ و من، به عنوان کسی که شاید آخرین پناه این فرد باشم، چه کمکی می‌توانم بکنم؟ در خلال درمان‌های روانشناختی و علوم اعصاب که روی فرد پیاده می‌کنم، جایی می‌رسد که در مقابل تمایل فرد به خودکشی، باید استدلال کرد و دلیل محکمی بر ضد این تمایل و به نفع ادامه زندگی به وی داد. به تجربه دیده‌ام که اگر فرد مقابل باورهای مذهبی داشته باشد، استدلال متقابل در مقابل تمایل خودکشی کار سختی نیست. کافی است از برخی باورهای دیگر مذهبی کمک گرفت و فرد را به چالش کشید.

می‌توان به راحتی به ناسازگاری خودکشی با باورهای مذهبی‌اش اشاره کرد، به رنج بیشتری که ممکن است، فرد پس از خودکشی بکشد و به نتیجه و عقوبت کار اشاره کرد. هرچند کار سخت، در مقابل فردی است که باور مذهبی ندارد، یا دست‌کم استدلال‌های کمک گرفته از مذهب، جذابیتی برایش ندارد. در سال‌های اخیر هم تعداد این افراد، حداقل در میان مراجعان من، به مرور زیادتر شده‌اند و واقعیت آن است که در مقابل این افراد نمی‌توان از ناسازگاری رفتار خودکشی و باورهای آنها استفاده کرد. حتی گاهی می‌بینم که باور آنها و خودکشی، اتفاقا کاملا سازگار و در یک سو هستند و عملا جای چندانی برای به چالش کشیدن فرد نیست. خب در مقابل این افراد چه باید بکنیم؟ آیا می‌توان رهایشان کرد؟ البته که نه. اینجا باید چه کرد؟ در این گونه موارد، به خصوص اگر فرد مقابل آدم علمی و نسبتا باهوشی باشد، از علم آمار و احتمالات و کمی هم زیست شناسی تکاملی کمک می‌گیرم و استدلالی را برایشان می‌آورم. اسم این استدلال را گذاشته‌ام استدلال خوش شانسی وجود. ادامه این استدلال را به شکلی که معمولا اتفاق می‌افتد، و با کمی ساده‌سازی، می‌نویسم.

من: می‌دانستی چقدر خوش شانسی؟

مراجع: اگر خوش شانس بودم این همه بدبختی نداشتم که.

من: ولی تو خیلی خوش شانسی.

مراجع: چرا؟

من: چون تو وجود داری. هستی. این شانس رو داشتی که به وجود بیای و زندگی رو تجربه کنی

مراجع: چه ربطی داره؟

من: بزار یک مثال برات بزنم. فرض کن من برم بیرون وسط خیابون یه دایره بکشم و از تو بخوام که شانس اینکه یه رعد و برق به این دایره بخوره رو حساب کنی. فکر می‌کنی این شانس چقدر می‌شه؟

مراجع: شاید یک بار در یک میلیون سال! و شاید یک بار در یک میلیارد رعد و برق در این منطقه!

من: و شاید کمتر. درسته؟ خب حالا بیا شانس به وجود آمدن خود تو رو بررسی کنیم. در نظر بگیر که برای اینکه تو به وجود بیای، حتما باید پدر و مادرت با هم ازدواج می‌کردند که کردند. اگر هر کدوم با فرد دیگری ازدواج می‌کردند، بچه‌دار می‌شدند، اما اون بچه دیگه تو نبودی. حالا از بین میلیون‌ها اسپرم پدرت و هزاران تخمک مادرت و میلیاردها حالت مختلفی که در ترکیب این‌ها ممکنه تشکیل بشه، اون ترکیبی برنده شده و به وجود اومده که در نهایت شدی تو! در نظر بگیر که چند بچه دیگر می‌تونست تشکیل بشه که نشده ولی بلیت به نام تو در اومده؟

مراجع: اوهوم!

من: در واقع احتمال و در نتیجه خوش شانسی تو باز هم بیشتر از این حرف‌هاست، اگر یک نسل عقب‌تر بریم و پدر بزرگ و مادربزرگ‌ها رو هم در نظر بگیریم. واقعا اگر همه این احتمالات و شانس‌ها رو برای این که تو به وجود بیای در نظر بگیریم، شاید به شانسی در حدود یک در هزارمیلیارد برسیم! این شانس به مراتب و میلیون‌ها بار کمتر از شانس اصابت رعد و برق به دایره وسط خیابونه!

مراجع: درسته. ولی که چی؟

من: همین قدم اول تو در رقابت با میلیاردها ترکیب دیگه، شانس آوردی و برنده شدی. تو این شانس رو آوردی که به دنیا بیای، زندگی کنی و تا اینجا برسی. همین شانس، همین بلیت، می‌ارزه به همه بدشانسی‌ها و مشکلات بعدی که داشتی و خواهی داشت. زنده بودن تو، بزرگترین شانس تو هست. یک خوش شانسی محض و کامل. بنابراین این شانس بزرگ رو نباید به راحتی از دست بدی. نباید این بلیت رو پاره کنی و بندازی دور! بی‌خیال شدن این شانس، و از بین بردن خودتم البته یک راه حله، ولی، خیلی راه حل گرونیه و کم فایده و نامعقول. کلی راه حل‌های دیگه است که فایدش بیشتره و هزینش کمتر. دوباره این شانس رو به خودت بده که از شانس بزرگ اولت همچنان استفاده کنی و راه حل‌های دیگر رو امتحان کنی!

و اما نتیجه

می‌دانید معمولا بعدش چه می‌شود؟ افراد فکر می‌کنند. همیشه دیده‌ام که چند ثانیه‌ای سکوت می‌شود، فرد به فکر فرو می‌رود و انگار کل زندگیش را، و حتی قبل از زندگیش را مرور می‌کند. بعد اتفاق بزرگتر می‌افتد: امیدوار می‌شود. وقتی مراجع من، به‌رغم همه مشکلاتش، و با وجود تمایل شدیدش به خودکشی، امیدوار می‌شود، می‌فهمم که اتفاق مهمی در وی رخ داده است. به اهمیت زندگی و زنده بودن پی برده است و به اهمیت تلاش کردن تا جایی که می‌تواند. این مراجع از نظر من نجات یافته است... درباره خودتان هم فکر کنید: چقدر خوش شانس بوده‌اید که هستید و یکبار از این دید هم به کل زندگی و زنده بودن نگاه کنید. دید قدرتمندی است، مگر نه؟

 منبع : سلامت نیوز

 

 

چطور در زندگی شادتر باشیم؟

سلامت نیوز: داشتن سبک زندگی سالم، مساله‌ای فراتر از تغذیه سالم و ورزش کردن منظم است. احساس کردن شادی و خوش‌بختی در زندگی روزمره می‌تواند بر سلامت عمومی همه انسان‌ها، تاثیر مثبت و خاصی بگذارد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت سلام دکتر، داشتن سبک زندگی سالم، مساله‌ای فراتر از تغذیه سالم و ورزش کردن منظم است. احساس کردن شادی و خوش‌بختی در زندگی روزمره می‌تواند بر سلامت عمومی همه انسان‌ها، تاثیر مثبت و خاصی بگذارد. بنابراین اگر می‌خواهید زندگی شادتری داشته باشید، حتما به این چند نکته دقت کنید.

 

اولین چیزی که در شروع روز به آن فکر می‌کنید، باید یک موضوع شادی‌بخش و پُرانرژی باشد. وقتی که هر روز صبح در آینه به خودمان نگاه می‌کنیم و به همه مسائلی فکر می‌کنیم که آزارمان می‌دهد، باقی روز را با ناراحتی می‌گذرانیم. بنابراین به خودتان تعهد بدهید که از فردا صبح، نگرش تازه‌ای درباره خودتان داشته باشید و به خودتان یادآوری کنید که شادی، اولین چیزی است که هر روز باید آن را لمس کنید.

 

برخی متخصصان  بالینی توصیه می‌کنند که صبح‌ها به‌جای کار کردن با تلفن همراه هوشمند یا تماشای تلویزیون، به موسیقی گوش دهید. می‌توانید از روز قبل، موسیقی‌های شادی‌بخش و خلاقانه‌ای را انتخاب کنید که به تقویت خُلق‌وخو کمک می‌کنند و احساس رهایی به روان شما می‌بخشند. اگر صبح‌ها وقت کمی برای گوش دادن به موسیقی دارید، باز هم بنشینید و حداقل به یک یا دو قطعه موسیقی گوش دهید.

 

نکته مهم دیگر این است که افکار منفی را از ذهن‌تان دور کنید. نباید درباره خودتان و انسان‌های دیگر، دائما منفی‌بافی کنید یا افکار مخربی داشته باشید. برخی فنون مدیتیشن می‌توانند در دور کردن افکار منفی از ذهن به شما کمک کنند. وقتی مدتی برای کنار گذاشتن افکار منفی با خودتان تمرین کنید، متوجه تغییرات زیادی می‌شوید.

 منبع :سلامت نیوز

 

 

 

اعتماد به نفس در زندگی فردی و کیفیت آن

اعتماد به نفس به میزان علاقه، اطمینان و غروری که نسبت به خود دارید می گویند. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن توانایی های خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.

 اعتماد به نفس نقش بسزایی بر کیفیت زندگی، بهبود رشد شخصیتی و عملکرد فرد دارد، اعتماد به نفس از بعد رفتاری خودباوری فرد نسبت به خویش است که قابلیت و توانایی انجام دادن امور در هر سطحی را دارد.اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس از بعد عاطفی نشانگر تسلط بر کنترل احساسات و عواطف است، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند هنگام مقابله با مشکلات، آسیب ها و رنج ها کنترل هیجانات و احساسات برایشان راحت تر است و به دنبال حل مسئله هستند. این اشخاص خودآگاهی خود را افزایش می دهند و براساس این چارچوب، به بازسازی خود می پردازند.

 

فرد باید نظام باورش را تقویت کند و به این حس برسد که انسان بی همتایی است. الگوپذیری های مناسب داشته باشد و تا حد امکان نسبت به خود واقع گرا و مثبت اندیش باشد. از بعد انسانی و اخلاقی روابط خود با اطرافیان را تقویت کند و برای خود و دیگران ارزش قایل شود.

 

توصیه می شود فردی که به دنبال افزایش اعتماد به نفس است باید با مشاور و متخصص بالینی در ارتباط باشد و مشاوره آموزشی را پیش بگیرد

منبعنمناک

 

 

انواع آسیب‌ فشارهای روانی را بشناسید/ معجزه ورزش و طبیعت برای کاهش استرس

استرس تاثیرات فراوانی بر انسان می‌گذارد. خواب آدمی را پریشان می‌کند، بر سلامت روان او اثر منفی می‌نهد و او را بیمار می‌کند. نتایج یک تحقیق جدید نشان می‌دهد که استرس می‌تواند به مغز هم آسیب برساند.

به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری تسنیم، اینکه انسا‌ن‌ها گاهی دچار استرس بشوند و متحمل فشارهای روانی، پدیده عجیبی نیست. اما استرس مداوم می‌تواند بر جسم و روان انسان تاثیرات عمیقی داشته باشد.

استرس باعث خستگی ما می‌شود، ما را عصبی و زودرنج می‌کند و می‌تواند خواب ما را مختل کند. استرس دائمی حتی اشتهای انسان را کاهش می‌دهد و از میل جنسی انسان می‌کاهد.

افزون بر آن، استرس می‌تواند پیامدها و عوارض دیگری نیز به‌ همراه داشته باشد. استرس از جمله می‌تواند خطر بروز بیماری‌هایی همچون اختلال در گردش خون، اختلالات گوارشی نظیر ناراحتی معده و روده را افزایش دهد یا باعث بیماری دیابت، سکته قلبی و سکته مغزی شود.

 

تاثیر استرس بر مغز

اما تاثیر استرس بر مغز انسان چیست؟ گروهی از پژوهشگران و دانشمندان دانشکده پزشکی هاروارد در بوستون در ایالت ماساچوست به تحقیق درباره تاثیرات استرس بر مغز پرداخته‌اند.

در این تحقیق پژوهشگران روانشناسی بالینی بر روی بیش از دو هزار فرد میانسال به مدت هشت سال آزمایش کرده‌اند.

این افراد در آغاز این تحقیقات از چند منظر مورد آزمایش قرار گرفته‌اند؛ آزمایش‌هایی نظیر معاینه وضعیت روانی آنها. در عین حال قوه حافظه و قوه اندیشیدن این افراد مورد سنجش قرار گرفته است.

ورزش و گشت و گذار در طبیعت از راههای کاهش استرس است

افزون بر آن، پژوهشگران میزان کورتیزول موجود در خون این افراد را محاسبه کرده‌اند. از کورتیزول به عنوان هورمون‌ استرس‌زا سخن می‌گویند. در واقع استرس باعث افزایش سطح کورتیزول در خون آدم می‌شود.

 

نتایج پژوهش یاد شده نشان می‌دهد که افزایش کورتیزول در خون بر روی حافظه تاثیر می‌گذارد؛ هرچه مقدار کورتیزول در خون یک فرد بیشتر باشد، حافظه او ضعیف‌تر می‌شود. افزایش سطح کورتیزول در اثر افزایش استرس حتی می‌تواند باعث فراموشی شود.

دکتر جاستین ب‌. اکوفو-چویگویی، نویسنده ناظر بر این پروژه، درباره تاثیرات افزایش کورتیزول بر مغز می‌گوید: «پژوهش ما نشان می‌دهد که در افراد میانسال فراموشی و تحلیل مغز، پیش از آنکه علائم آنها نمایان شوند، آغاز شده‌اند

به باور این پژوهشگر، از این رو اهمیت بسیاری دارد که افراد راه‌هایی را برای کاهش استرس در زندگی‌شان بیابند؛ راه‌هایی مانند خواب کافی و ورزش منظم.

از آن گذشته با بهره گرفتن از تکنیک‌های آرامش‌بخش نیز می‌توان با استرس مقابله کرد. افرادی که در اثر استرس زیاد سطح کورتیزول خون‌‌شان بالا رفته است، می‌توانند به پزشک نیز مراجعه کنند. پزشکان در صورت نیاز می‌توانند با کمک دارو سطح کورتیزول خون ‌آن‌ها را کاهش دهند

منبع : تسنیم نیوز

 

 

 

سه ‌اصل سلامت روان

بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن می‌توان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و گاه فلج‌کننده است.

سلامت روح و روان

سازمان جهانی بهداشت که هدف خود را دستیابی به عالی‌ترین سطح ممکن بهداشت برای همه مردم تعیین کرده، در اساسنامه خود در تعریف سلامت می‌گوید: «منظور از سلامت، حالت رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است، نه صرفا فقدان بیماری یا علیلی

بر اساس این تعریف، فردی دارای سلامت روان است که: «توانمندی‌های خود را بشناسد و توانایی مقابله با استرس‌های روزمره را داشته باشد و به شکل مفید و موثری در جامعه مشارکت و فعالیت داشته باشد

هرچند بر اساس تعریف سازمان جهانی بهداشت، منظور از سلامت فقط بیمار نبودن نیست، اما هیچ راهکاری درباره اینکه چگونه می توان در تمام زمینه‌های جسمانی، روانی و اجتماعی رفاه را به دست آورد، ارائه نشده است.

البته پژوهشگران و محققان در هر دو میدان؛ یعنی بهداشت جسم و بهداشت روان، گام‌های جدی برداشته‌اند.

بروز احساسات باید به‌گونه‌ای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساس‌هایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد

اگر بخواهیم تعریفی سخت‌گیرانه برای روان سالم مطرح کنیم باید فردی را در نظر بگیریم که از هر نظر هیچ‌گونه مشکلی نداشته باشد و در شرایطی هم که در معرض استرس‌های گوناگون قرار می‌گیرد حتی به‌طور موقت، دچار مشکل نشود.

چنین افرادی علاوه بر اینکه از کیفیت زندگی خوبی برخوردارند و به خوبی زندگی می‌کنند، باید به سایر افراد در داشتن زندگی خوب کمک ‌کنند، در حالی که در جامعه امروزی، کمتر کسی را می‌توان یافت که با این تعریف، روان سالمی داشته باشد.

بیشتر افراد در برخورد با مسایل روزمره زندگی، علاوه بر اینکه مشکلاتی با شدت‌های مختلف را تجربه می‌کنند، دچار استرس‌ نیز می‌شوند. برخی از این مشکلات، زودگذر هستند و برخی نقشی ماندگارتر دارند.

اول، آرامش

بدون تردید آرامش اولین شرط روان سالم است و در سایه آن می‌توان به شکل متعادلی به سایر امور زندگی و پیشرفت هم رسید. البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و گاه فلج‌کننده است.

البته در دنیای امروز، هیچ‌کس بدون دغدغه و گرفتاری نیست، اما نکته مهم این است که فرد بتواند به درستی شرایط را ارزیابی و برای رفع و کاهش این نگرانی‌ها اقدام کند و در صورتی هم که مشکلات قابل‌ حل نیستند به‌گونه‌ای با آنها کنار بیاید، نه اینکه گرفتاری‌ها، عملکرد و زندگی او را تحت‌تاثیر قرار دهند و باعث سلب آرامش از او شوند.

دوم، مدیریت هیجان

از دیگر ویژگی‌های مهم سلامت روان، توانایی کنترل و بروز مناسب احساسات و هیجان‌ها است. بروز احساسات باید به‌گونه‌ای باشد که از یک طرف فرد نخواهد احساس‌هایش را سرکوب کند و از طرف دیگر، مهارگسیخته آنها را بروز ندهد.

همچنین انتظار می‌رود ذهن سالم بتواند محیط پیرامون خود را به‌درستی ادراک کند. انسان به کمک حواس پنجگانه، جهان را درک می‌کند، درکی که با واقعیت بیرونی هماهنگ است؛ چیزی نه بیشتر و نه کمتر از آن.

ممکن است تعجب کنید و بپرسید مگر ممکن است ادراک‌ها با واقعیت همخوان نباشند؟ بله! در برخی شرایط بیمارگونه، ممکن است فرد درکی درست از عالم خارج نداشته باشد، برای مثال صدایی بشنود یا چیزی ببیند که وجود خارجی ندارد.

البته این موضوع در صورتی غیرطبیعی خواهد بود که این مساله تکرار شود و بیش از یکی، دو بار اتفاق بیفتد.

بررسی رفتار، عینی‌ترین روشی است که با ارزیابی آن می‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد

سوم، شناخت

یکی دیگر از خصوصیات ذهن سالم، شناخت است. منظور از شناخت، مجموعه‌ای از توانایی‌های مغز شامل هوشیاری، توجه و تمرکز، حافظه، زبان و... است که هر فردی با توجه به شرایط خود از آن بهره‌مند است. سالم بودن این توانایی‌ها تامین‌کننده و نشانگر بخشی از سلامت روان ما هستند.

شاید در این نوشته همه خصوصیات یک روان سالم بیان نشده باشد، اما به بخشی از مهم‌ترین خصوصیات آن اشاره شده است.

همه توانایی‌ها و خصوصیات گفته شده خود را به صورت یک نماد بیرونی و عینی بروز می‌دهند که آن «رفتار» است.

بررسی رفتار، عینی‌ترین روشی است که با ارزیابی آن می‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد. بنابراین داشتن رفتاری متناسب با شرایط پیرامونی از اصلی‌ترین خصوصیت‌های نشانگر سلامت روانی افراد است.

شاید به همین دلیل است که علوم رفتاری همواره در کنار روانپزشکی و سلامت روان به عنوان علمی ذکر می‌شود که تلاش می‌کند با شناخت بهتر ذهن و مغز به سمت بهبود کیفیت زندگی و ارتقای سلامت حرکت کند.

 

منبع: تبیان