هیپنوتیزمدرمانى اساسا روشی است برای برنامهریزی مجدد در نحوهی تفکر
خود هیپنوتیزم و هیپنوتیزمدرمانى روشهای موفقی در کاهش استرس و باز نمودن ذهن به روی ایدههای جدید و فرآیندهای فکری، بهویژه هنگامی که با مشکلات رفتاری مانند اعتیادهای خاص سروکار دارید، هستند.
این مقاله بخشی از یک سری مقالات است که به تکنیکهای تمدد اعصاب، بهویژه تکنیکهایی که مناسب کنترل و کاهش استرس است می پردازد. اگر درمورد میزان استرس خود یا عزیزانتان نگرانید از پزشک یا مشاور حرفهای کمک بگیرید. استرسهایی که بدون درمان رها شوند، برای سلامت و تندرستی خطرناکند.
خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانى روشهای موفقی در کاهش استرس و باز نمودن ذهن به روی ایدههای جدید و فرآیندهای فکری، بهویژه هنگامی که با مشکلات رفتاری مانند اعتیادهای خاص سروکار دارید، هستند.
هیپنوتیزمدرمانى اساسا روشی است برای برنامهریزی مجدد در نحوهی تفکر. منابع خود هیپنوتیزمی شامل سیدی، نوارها، mp۳ و مکتوبات فراوانی میشود که در دسترس هستند. پیش از استفاده از هرکدام از این ابزارها مطمئن شوید که مطالب توسط متخصصان هیپنوتیزم و افراد قابل اطمینان تهیه شده باشد. پیش از هرگونه تلاش برای خود هیپنوتیزمی این مقاله را به طور کامل بخوانید و فرآیندهای پیچیده را درک کنید.
تاریخچهایی مختصری از هیپنوتیزم مدرن
پیرامون موضوع هیپنوتیزم تردیدها و بدگمانیهای زیادی وجود دارد، به ویژه در فرهنگهای غربی. ریشهی این شک و تردید تا حدی در این است که هیپنوتیزم را شکلی از سرگرمی تلقی میکنند.
فرانتس آنتون مسمر، اغلب به عنوان پدر تئوری هیپنوتیزم مدرن شناخته میشود و احتمالا مسئول برخی از شکها و تردیدهای پیرامون این موضوع است. مسمر، پزشک آلمانی، علاقهی زیادی به نجوم داشت و باور داشت که نیروهایی نامرئی وجود دارند، کانالی برای انرژی، که بین همه اشیاء جهان منتقل میشود. این "انرژی کیهانی" از اجرام آسمانی نشآت میگیرد که میتواند تحت تاثیر رفتار دیگری، مهار شود. مسمر نتیجه این انتفال انرژی را "مسمریسم" نامید آنچه که کلمهی اصلی "مسمریس" را توضیح میدهد. اکنون ما میدانیم که تئوری مسمر کاملا بیمعنی بوده، اما ایدههایش ممکن است همچنان روی چگونگی هیپنوتیزم و هیپنوتیزمدرمانی که امروزه مورد توجه است، تاثیر گذار باشد.
اما امروزه هیپنوتیزم به عنوان روشی برای درمان شماری از بیماریهای شایع مانند کاهش استرس و بالطبع کاهش فشار خون، میگرن، اختلالات خواب و مبارزه با اعتیاد مانند ترک سیگار پذیرفته شده است. علاوه بر این، خودهیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانى میتواند برای کمک به تقویت حس عزت نفس و اعتماد به نفس و غلبه بر مشکلات مرتبط با آن مانند ترس از صحبتکردن درجمع استفاده شود. امروزه هیپنوتیزم در دانشگاه تدریس میشود و یکی از محبوبترین و شناخته شدهترین تکنیکهای پزشکی است.
هیپنوتیزم چگونه عمل میکند؟
زیگموند فروید معتقد است ذهن انسان به سه ناحیه مجزای از نظر هوشیاری تقسیم میشود: هوشیار، نیمههوشیار (ناخودآگاه)، ناهوشیار. اندیشیدن درمورد هر بخش از ذهن در مقیاسی عمیق میتواند سودمند باشد. فروید باور داشت که آگاهی ذهن بالاترین و کم عمقترین بخش ذهن است و مسئول حسهایی است که ما مستقیما از آنها آگاهیم مانند میزان استرس.
ذهن نیمه هوشیار (ناخودآگاه) بیشتر اوقات زیر هوشیاری است، یعنی سطحی عمیقتر، از اینرو بهآسانی دردسترس نیست و نحوهی احساسات ما یا واکنشهای ما را در موقعیتها و رویدادهای مشخص براساس آنچه که درگذشته از طریق تجربه آموختهایم، کنترل میکند. همچنین عملکردهای ضروری بدن مانند تنفس را تنظیم و کنترل میکند.
ذهن ناهوشیار عمیقترین بخش ذهن ماست که دسترسی به آن خیلی مشکلتر است، که شامل خاطرات و حوادث آسیبزاست.هیپنوتیزم منجر به یک حالت آرامش میشود و در بخشهای عمیقتر ذهن نفوذ کرده و به بازنویسی یا مجددا برنامهریزی کردن ناخودآگاه ذهن میپردازد. خود هیپنوتیزمی از طریق تمدد اعصاب ذهنی و فیزیکی عمل کرده و به افراد اجازه میدهد تا از ذهن هوشیار خود بگذرند و با افکار و عقاید مثبت اما ناخودآگاه خود آشنا شود. به محض"بیداری" از حالت هیپنوتیزم، افکار و خیالات جدید در ناخودآگاه و در نهایت بر ذهن خودآگاه تاثیر گذاشته، به نوبه خود، منجر به تغییر رفتار میشود.
هیپنوتیزمدرمانى مدعی یک "راهحل سریع" نیست و روشهای آن به پشتکار و تمرین نیاز دارد تا ذهن ناخودآگاه برخاسته و پیامهای جدید را بکار گیرد.
از خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانی استفاده کنید
موفقیت در خود هیپنوتیزمی و هیپنوتیزمدرمانیِ تجویز شده مستلزم ذهنی باز است. برای انجام آن نیاز است که:
-بخواهید که هیپنوتیزم شوید.
-بیش از حد دیرباور نباشید.
-از هیپنوتیزم شدن وحشتزده نباشید.
-فرآیندهای پیچیده را بیش از حد تجزیه و تحلیل نکنید.
همچنین باید دربارهی اینکه چرا میخواهید از خود هیپنوتیزمی بهره ببرید و چه پیامهایی را میخواهید به خودتان انتقال دهید، فکر کنید و اینکه چه افکاری را میخواهید در ذهن ناخودآگاه خود جای دهید. روی برخی از گفتههای کوتاه در طی فرایند هیپنوتیزم کار کنید.
رسیدن به یک حالت هیپنوتیزمی کمی شبیه به یک خواب است
گفتههایی از این قبیل:
خالص و صادق بودن، در غیر این صورت در دسترسی به ایدهها یا دست یافتن به سطح ناخودآگاه، موفق نخواهید بود.
مثبت بودن، گفتههای شما باید ماهیتی مثبت داشته باشد.
ساده بودن، گفتههای شما بسیار سلیس باشد و نه شامل چندین عبارت طولانی.
برخی از عبارات خود هیپنوتیزمی عبارتند از:
- برای از بین بردن استرس در محل کار میتوانید از این جمله استفاده کنید: "من در محل کار آرام هستم."
- برای کمک به یک عادت اعتیاد آور مانند سیگار کشیدن، میتوانید از این جمله استفاده کنید: "من غیر سیگاری هستم."
- برای کمک به کاهش عصبانیت خود قبل از یک رویداد یا سخنرانی عمومی میتوانید این جمله را انتخاب کنید: "من یک سخنران مطمئن هستم."
به یاد داشته باشید این گفتهها پیامهایی هستند به ناخودآگاه شما، از کلمهی "من" استفاده کنید، روی کارهای خاص تمرکز کنید و همیشه گفتههای خود را به عنوان حقایق زمان حاضر بیان کنید. برای شروع روی یک یا دو عبارت متمرکز شوید، به حافظه بسپارید و در ذهن روی آنها تمرکز کنید.
گامهایی در راستای خودهیپنوتیزمی
پیش از اینکه برای نخستین بار خود هیپنوتیزمی را امتحان کنید، درمورد آن را با یکی از نزدیکانتان صحبت کنید، زیرا برایتان سودمند است. رسیدن به یک حالت هیپنوتیزمی کمی شبیه به یک خواب است و حتی گاهی بهتر است که به دیگران بگویید که میخواهید بخوابید. بدین ترتیب به احتمال زیاد پریشان و مضطرب نخواهید شد، در غیر این صورت ممکن است آشفته شوید. بخشی از مرحله خود هیپنوتیزمی این است که نسبت به محیط اطرافتان کمتر آگاه خواهید بود، مانند زمانی که خواب هستید، بنابراین در موارد اضطراری نزدیکانتان قادر خواهند بود که شما را "بیدار" کنند.
۱. برای شروعِ این فرایند باید از نظر فیزیکی آرام و راحت باشید. سعی کنید از تکنیک تمدد اعصاب پایهای مانند موردی که در صفحه تکنیکهای تمدد اعصاب ذکر شده است، استفاده کنید.
2. موضوعی را بیابید که میتوانید تصور و توجه خود را روی آن متمرکز کنید، در حالت ایدهآل این موضوع شما را اندکی ملزم میکند که به دیوار و سقف مقابل خود بنگرید.
3. ذهن خود را از همهی فکرها پاک کنید و تنها روی موضوع خودتان تمرکز کنید. قطعا دست یافتن به آن بسیار سخت خواهد بود، اما اجازه دهید که افکار تخلیه شوند.
4. از چشمان خود آگاه باشید، به پلکهای خود فکر کنید که سنگین شده و به آرامی بسته میشوند. همانطور که چشمهای شما بسته میشود، روی تنفس خود تمرکز کنید، عمیق و یکسان نفس بکشید.
5. به خودتان تلقین کنید که هر گاه نفسم را بیرون میدهم، آرامتر میشوم. نفس کشیدنتان را آرام کنید و اجازه دهید که با هر نفس عمیقتر و عمیقتر آرام شوید.
6. از چشم ذهن خود برای تصویرسازی یک شی که حرکات آرام بالا و پایین یا مایل دارد، کمک بگیرید. شاید دستهی آونگ یا زمان سنج اونگى و یا هرچیزی که نوسانی منظم، آرام و پیوسته دارد. با چشم ذهنتان، جسمی را که به عقب و جلو یا بالا و پایین در نوسان است، تجسم کنید.
7. در ذهنتان باملایمت، بهآرامی و یکنواخت از ده شمارش کنید، بگویید من بعد از هر شماره آرام میشوم. "۱۰ من آرام میشوم"، "۹ من آرام میشوم" و ادامه.
8. خودتان را باور کنید و به خودتان یادآور شوید زمانی که شمارش را تمام کنم به حالت هیپنوتیزمی دست خواهم یافت.
9. هنگامی که به حالت خود هیپنوتیزمی دستیافتید، زمان آن است که روی گفتههای شخصی خود که آماده کردهاید، تمرکز نمایید. روی هر عبارت تمرکز کنید، در چشم ذهتان تجسم کنید، در فکرتان آن را تکرار کنید. آرام و متمرکز بمانید.
10. آرام باشید و بار دیگر ذهن را پیش از اینکه از حالت هیپنوتیزمی بیرون بیاید، پاک نمایید.
11. بهآرامی اما با انرژی فزایندهای تا ۱۰ بشمارید. فرآیندی را که پیش از شمارش تا حالت هیپنوتیزم بیدار استفاده کردید را معکوس نمائید. از پیامهایی مثبت بین هر شماره استفاده کنید، همانطور که عدد ۱ را میگوئید، در ذهنتان تداعی کنید که وقتی بیدار شوم احساسی مانند یک خواب شبانهی کامل خواهم داشت.
12. وقتی به ۱۰ رسیدید کاملا بیدار و بههوش خواهید شد! بهآرامی به ذهن هوشیار خود اجازه دهید که به وقایع روزانه برسد و به احساس تازه شدن ادامه دهد.
هرچه بیشتر روند خود هیپنوتیزمی را تمرین و تکرار کنید، موفقتر خواهید شد و آسانتر به حالت هیپنوتیزم دست خواهید یافت.
به یاد داشته باشید هیپنوتیزم درمانی برای بسیاری از افراد موثر بوده و میتواند برای شما نیز موثر باشد، قدرت آن در اعتقاد و باور آن است.
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر است
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت و سهولت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر و نفسگیر است. فردی که طی سالیان متمادی عادات بد و رفتارهای نادرست را با خود حمل کرده و با آنها زندگی کرده است وقتی بخواهد به یکباره همه این عادات را ترک کند با مشکل مواجه میشود. در کنار این نمیتوان انتظار داشت درمان درباره افرادی که مبتلا به افسردگی حاد یا حالات نزدیک به جنون هستند بهطور کامل و محسوس صورت پذیرد.
با وجود این، درباره بسیاری از این بیماریها ضرورت مداخله روانشناس یا روانپزشک و کمک گرفتن از او بهشدت احساس میشود، چنانکه اگر این مداخله در زمان مشخص و با روش درست و علمی صورت نگیرد و بیماری درمان نشود نه تنها بیماری در وجود فرد برطرف نمیشود، بلکه رشد کرده و به بیماریهای روانی حاد تبدیل میشود. با بیرشک روانشناس و استاد دانشگاه درباره زمان مراجعه به روانشناس یا روانپزشک و تفاوت این دو به گفتوگو نشستیم.
افراد دقیقا چه زمانی باید به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنند؟
در کشورهای پیشرفته مراجعه به روانشناس و روانپزشک امری ضروری و بدیهی است و همه افراد به آن علاقه داشته و تقریبا هر کسی برای امور مختلف زندگی خود حداقل سالی یکبار برای مشاوره به دکتر روانشناس مراجعه میکند. در کشورهای پیشرفته افراد برای تصمیمات مهم زندگی مانند تصمیم ازدواج یا مهاجرت و یا انتخاب شغل حتما به مشاور مراجعه میکنند و این کار یک امر بدیهی تلقی میشود. بر این اساس نمیتوان گفت زمان دقیق مراجعه به روانشناس و یا روانپزشک درباره مشکلات و مسائل روحی و روانی دقیقا چه زمانی است، زیرا درباره افراد مدرن و امروزی این مراجعه هر زمانی و با هر بهانهای میتواند باشد.
بهطور کلی باید گفت مشاوره گرفتن و مراجعه به روانپزشک اقدامی مفید و مثبت است که در بدبینانهترین حالت اگر فایدهای برای فرد نداشته باشد ضرری هم ندارد و حتی توصیه میشود همه افراد هرساله علاوهبر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز شوند تا با رجوع به یک روانشناس و یا روانپزشک بتوانند از وضعیت روانی خود مطلع شوند. مشکلات روانی هم مانند مشکلات جسمی اگر درمان نشده و به حال خود رها شوند عود کرده و به وضعیت وخیمتری میرسند. افرادی که بیماریهای روانی حاد مانند انواع پرخاشگریها یا جنونهای رفتاری دارند یک دفعه و به صورت ناگهانی به این اختلالات مبتلا نشدهاند. این افراد با ابتلا به بیماریهای روانی کوچک مانند پرخاشگریهای مقطعی یا افسردگیهای فصلی و درمان نشدن این اختلالات به مرور زمان دچار این اختلالات حاد میشوند که گاه درمانی برای آن وجود ندارد.
درباره بیماریهای روانی مانند افسردگی، وسواس یا پرخاشگری آیا هر نوع تغییر حالت یا تغییر رفتاری نیازمند مراجعه به پزشک است؟
درباره هر تغییر حالتی نیازی به مراجعه به پزشک نیست، زیرا مولفههای مختلفی بر رفتارها و خلقیات افراد در طول روز تاثیر میگذارد که حتی درباره افرادی که به پختگی شخصیت رسیدهاند نیز این اتفاق میافتد. با وجود این، اگر احساس کنیم چند روزی است که خلق افسرده مان اذیتمان میکند یا افکارمان باعث افسردگی و تاثیر بر عملکردمان میشود بهتر است به یک متخصص در این زمینه مراجعه کنیم. در بسیاری از مواقع نیازمند مداخله دارویی نیستیم و مشاور میتواند با صحبت کردن مشکل را برطرف کند، در حالی که درباره بسیاری از مشکلات روانی ترکیبی از مشاوره و دارو میتواند موثر واقع شود.
توصیه میشود همه افراد هرساله علاوه بر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز بشوند
درباره کدام مشکلات روانی فرد باید حتما به روانپزشک مراجعه کند و اگر به حال خودش رها شود تبعات بدی به همراه دارد؟
وقتی رفتارهای فرد با نرم عادی و آن چیزی که در جامعه رایج است و همه از آن تبعیت میکنند تفاوت داشته باشد تقریبا همه متوجه این تفاوتها میشوند. برای مثال فردی که افسردگی یا پرخاشگری بی حد و مرز دارد و نمیتواند رفتارش را کنترل کند برای هر کسی که در اطرافش وجود دارد رفتارهایش خطرناک است. در کنار این وقتی خود فرد احساس کند خلق افسرده او برایش مشکلساز است و افکاری در ذهنش وجود دارد که بهشدت منفی و خطرناک است این فرد باید خودش به سرعت به پزشک مراجعه کند. بهطور کلی باید گفت هرقدر زودتر برای درمان مشکل روانی مراجعه کند و بیماری فرد زودتر تشخیص داده شود به همان نسبت بیماری زودتر درمان میشود و درباره برخی بیماریهای روانی اگر فردی دیر مراجعه کند بیماری تبعات بد و طولانی مدتی بر جای میگذارد که گاهی این تبعات قابل درمان نیست. کمکهایی که یک متخصص به حل مشکلات روانی میکند بسیار درست و اصولی است و او میتواند به خوبی فرد بیمار را راهنمایی کند که به چه کسی مراجعه کند و چه خدماتی دریافت کند. افرادی هم وجود دارند که احساس میکنند در زندگیشان مهارتهای لازم ارتباطی ندارند و نمیتوانند در روابط خود موفقیتآمیز ظاهر شوند و همچنین افرادی که تجربیات منفی زیادی از گذشته دارند و نمیتوانند با یادآوری آنها به زندگی عادی بپردازند و نیاز دارند که با مداخله یک روانپزشک این مشکلات را برطرف کنند.
بین روانشناس و روانپزشک چه تفاوتهایی وجود دارد؟ آیا فردی که مشکلات روحی دارد باید بین این دو انتخاب کند یا تفاوتی ندارد که برای هر مشکل روانی به کدامیک مراجعه کند؟
نخستین تفاوت در روش کار روانشناسان و روانپزشکان در این است که روانشناسان روی فایلهای ذهن افراد تاثیر گذاشته و طرحواره وجودی آدمها را تغییر میدهند، این در حالی است که روانپزشکی راه دارودرمانی را پیش گرفته و به روی شیمی خون و مغز اثر میگذارد. تفاوت روانپزشک با روانشناس در این است که روانپزشک پزشکی است که بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی تخصص خود را در زمینه مسائل روانی گرفته است. کار روانپزشکان بیشتر تشخیص است و درمانی که توسط این افراد صورت میگیرد مبتنی بر درمان دارویی است. روانشناسان بالینی بدون استفاده از دارو و درمان شیمیایی با تشخیص انواع اختلالات روانی به فرد کمک میکنند مشکل خود را برطرف کند.
این درمان بدون دارو عموما از طریق مشاوره روانشناسی و تمرین مهارتهای گوناگون در موقعیتهای مختلف زندگی صورت میگیرد. برای اینکه فردی بداند برای مشکلات مختلف روانی خود به کدامیک از این دو باید مراجعه کند، تشخیص این امر اصولا بر عهده فرد نیست و در نخستین مراجعهای که فرد به هریک از این دو میکند خود آن روانپزشک یا مشاور تشخیص میدهد که مشکل فرد مورد نظر مربوط به کدامیک از این دو حیطه بوده و با چه روشی صورت میگیرد. در صورتی که درمان او نیازمند مداخله دارویی باشد خود روانشناس یا مشاور، فرد را به روانپزشک ارجاع میدهد در حالی که اگر فردی که بیمار به او مراجعه کرده روانپزشک باشد و مشکل فرد نیازی به دارو نداشته و بیشتر مبتنی بر گفتوگو درمانی باشد این پزشک فرد بیمار را به مشاور ارجاع میدهد تا مراحل درمان او به شکل بهتری انجام شود.
برای دانستن تفاوت روانشناس و روانپزشک باید بدانیم یک روانپزشک پیش از هر کاری یک پزشک بوده و کار او تجویز دارو است، لازم به ذکر است که روش دارو درمانی به تنهایی اثربخش نبوده و این دو شاخه مکمل هم هستند. اگر بیماران مراجعهکننده به روانشناسان قادر به تغییر رفتار و نگرش خود نباشند، در این وضعیت به روانپزشک ارجاع داده میشوند و برای رسیدن به ثبات راه دارو درمانی روی آنها انجام میگیرد. افراد در صورت داشتن مشکل در زمینههای تعلیم و تربیت، شیوههای صحیح تفکر و رفتار، افسردگی، رفع احساسات بد و منفی و... به روانشناس مــــراجعـــه میکنند.
مدیتیشن چیست؟
هدف از مدیتیشن:
مدیتیشن می تواند به آرامش افراد در استرس، به حفظ سلامتی و به بهبودی بیماران کمک کند. کسانی که مدیتیشن را به صورت مرتب انجام می دهند، هم کمتر دچار اضطراب و افسردگی می شوند و هم شادمانی و رضایت بیشتری از زندگی دارند. مدیتیشن آرامش عمیقی ایجاد می کند که در آن احساس توازن و تعادل فکری خواهید کرد. دستاورد این تعادل فکری افزایش بصیرت، ارتقای افکار، و خونسردی در برخورد با مشکلات است. آرامش و خود شناسی بیشتر و پذیرش بهتر دیگران روابط اجتماعی را نیز دگرگون می کند. مدیتیشن با ایجاد شرایط رهایی از استرس می تواند به کاهش علائم بسیاری از بیماریها کمک کند.
فواید مدیتیشن:
ریلکس بودن و کمتر اضطراب داشتن
متمرکز بودن و کمتر پراکنده بودن
آرامتر بودن، فارغ از نگرانیهای مداوم
کسب درک بهتر از خودمان، زندگیمان و دیگران
افزایش احساسات مثبتی مانند عشق و شفقت.
بیشتر ما خواهان ذهنی آرامتر، شفافتر و شادتر هستیم. اگر مضطرب یا در حالتی منفی باشیم ، این ما را ناراحت میکند. این امر به صورتی نامطلوب بر سلامت ما تأثیر میگذارد و می تواند بر موقعیت کاری، زندگی خانوادگی و روابط دوستانه ما تأثیر بگذارد.
اگر ما سرشار از اضطراب یا کم حوصلهایم، شاید در جستجوی روشی ـ مثل مدیتیشن ـ باشیم تا به ما کمک کند. مدیتیشن به ما کمک میکند تا بر نقاط ضعف ناشی از احساساتمان غالب شویم بدون آنکه هیچ تأثیر منفی بر ما بگذارد.
لازم است که رویکردی واقعی بر مدیتیشن یا ذهن آگاهی داشته باشیم. این ابزاری است که با بهکار گرفتن آن میتوانیم به نتایج مثبت برسیم، البته این درمان سریع برای همه چیز نیست. هرگز با یک علت نمیتوان به نتیجه رسید، لازم است که چندین علت و شرایط در کنار هم گرد آیند. مثلاً اگر فشار خون ما بالاست مدیتیشن میتواند به ما کمک کند، البته این نتیجه با تغییر رژیم غذایی ، ورزش و دارو بهدست خواهد آمد.
سه نوع مختلف از ساده ترین و متداول ترین انواع حرکات در مدیتیشن پزشکی، بصورت زیر است:
۱- چهار زانو نشسته، و هر پا را زیر زانوی مخالفش جـمع کنـیـد. سـتون فــقراتتان را صاف نگه داشتـه و مهره های پائینیتان را کمی بـسمت جلو خم کنید.
۲- نشـسته و پـاها را صاف به سمت بیرون بگذاریـد. یعنی یک پا را زیر ران مخالفش گذاشته و پای دیـگـر را روی قوزک پای اول قرار دهید. با این کار پا درحالت استراحت قرار میگیرد. ستون فقراتتان را صاف کنید. این نیمی از حرکت لوتوس است.
۳- این نوع هم شبیه بنوع اول است اما پای بالایی روی ماهیچه ساق پای دیگر قرار می گیرد بــه جای اینکه زیر ران گذاشته شود. حتماً دراین حرکت مهره های پائینیتان را به جلو متمایل کنید.
تاریخچه مدیتیشن:
مدیتیشن سالهای سال است که انجام می شود. مذاهب مختلف در سر تا سر جهان روشهای متنوعی از تمرینات مدیتیشن را ارائه داده اند. از جمله مراسم مذهبی مسیحی، تمرینات نشسته بودایی، حرکات چرخشی صوفیان، و....
گذشته از مراسمهای مذهبی متداول و زمینه های فرهنگی و هیپنوتیزم درمانی، مدیتیشن را می توان به صورت فردی برای غلبه بر استرس و درد به کار برد.
انواع مدیتیشن:
به طور کلی دو نوع مدیتیشن وجود دارد.
١- مدیتیشن از طریق تمرکز
٢- مدیتیشن از طریق تفکر
در مدیتیشن از طریق تمرکز فرد توجه خود را بر روی تنفس، تصویر واقعی یا خیالی، یک صدا، کلمه یا عبارتی که به آرامی یا با صدای بلند تکرار می شود (مانترا)، و یا بر حرکات مشخص مانند حرکات تای چی، یوگا ، چی کونگ متمرکز می کند. به دنبال تمرکز، نگرانی و اضطراب محو شده احساس آرامش جای آن را می گیرد. این آرامش اثرات فیزیولوژیک مفیدی بر بدن دارد.
در مدیتیشن از طریق تفکر، فرد از تمامی توجه خود برای آگاهی استفاده می کند. تفکر درحالت آرامش و به منظور شناخت خویشتن صورت می گیرد و آگاهی از افکار ، احساسات طبیعی، قوه ادراک و احساس به دست می آید. از این طریق سکون و آرامش ذهن ، تسلط بر خویشتن و خونسردی حاصل می شود.
روشهای مختلف مدیتیشن آمیزه ای از فرهنگها و مذاهب هستند ولی اساس همه آنها را این دو روش تشکیل می دهد. برای مثال می توانید ازیکی از روشهای ساده مدیتیشن پنج دقیقه ای روزانه نوشته سلن ییگر selen yeager استفاده نمائید.
در این روش ساده، فقط کافیست شما مکانی آرام وبدون مزاحمت پیدا کنید وبنشینید فراموش نکنید که پشت شما باید مستقیم وبدون خمیدگی(قوز)باشد دستان خود را به حالتی کاملا آرام و راحت در کنار خود قرار دهید، اجازه دهید تا چشمان شما به طرف پایین نگاه کند البته از خیره شدن به زمین خودداری نمایید وبسیار آرام وعمیق ومنظم نفس بکشید، با تمرکزو احساس سرشاراز شکر گزاری ازآفریدگار یا قدرت بی انتها ادامه دهید.
اگر کمی افکارشما شناور است اشکالی ندارد،اگر احساس سنگینی چشم داشتید چشمان خود را ببندید، بسیار آرام باشید واین تمرین را هر روز ادامه دهید اگر دو بار در روز این تمرین را انجام دهید و زمان آنرا به بیست دقیقه برسانید بسیار موثرتر خواهد بود.نگران نباشید به راحتی آنرا انجام خواهید داد و تاثیر شگفت انگیز آنرا خواهید دید.
معنی مدیتیشن
مراحل مدیتیشن
آسودگی از شکایت های روان تنی
نوآموز در مرحله اول باید معتقد باشد که هدف او از این تمرینات چیست زیرا در صورت اعتقاد به این تمرینات نتیجه خوب حاصل می شود.
همانطور که در بخش ورزش و تناسب اندام نمناک گفته ایم در یک مکان یا محیطی مناسب که نه زیاد نرم باشد و نه زیاد سخت و ناهموار تمرینات را انجام دهید . خود را در کانون انرژی های مثبت که رو به قبله است قراردهید و فضا را کاملاً روحانی و معنوی کنید.
قرار ملاقات و کارهای خود را در محل انجام تمریناتانجام ندهید. قبل از شروع تمرین در ذهن خود زمان خاصی را برای انجام مدیتیشن تعیین کنید. تمرین زمان 15 دقیقه تا 30 دقیقه را انتخاب و در ذهن خود آنرا تکرار نمایید.
در صورت علاقه می توانید این زمان را تا یک ساعت افزایش دهید. با انجام این امور فکر و روح خود را تصفیه کنید و برای خود تصاویر تخیلی و خرافی نسازید تا بتوانید بر شادی ها و اندوه های گذرا وتعلقات پوچ غلبه نمایید.
مدیتیشن شمارش نفس ها
هدف اصلی مدیتیشین انجام کاری در زمانی، معین است . در این مرحله دم و بازدم خود را باید به شکل ریتم خاص در آورده و تعداد بازدم ها را بشمارید و کاملا به تنفس خود توجه کنید و اگر افکارتان پراکنده شد به آرامی به این فعالیت بازگردید.
اگر افکار و ادراک شما آگاهانه بود شما از دستورات اصلی این تمرین منحرف شده اید بنابراین شمارش را تا عدد چهار ادامه داده و دوباره از یک شروع کنید . زمانی که احساس نمودید به شمارش یا هر چیز دیگر می اندیشید از مسیر اصلی منحرف شده اید پس دوباره به شمارش بازگردید .
زمانی که احساس نمودید تنفستان تغییر کرده یعنی دوباره از مسیر اصلی منحرف شده اید. فکر کنید آرام و راحت د رکف دریاچه ای با آبی زلال نشسته اید می دانید که حبابهای بزرگ چقدر آرام تاسطح آب بالا می آیند .
احساس و درک خود را چون حبابی در فضای دریا تصور کنید که از این فضا عبور کرده و از آن خارج می شود برای کامل کردن این مرحله از پنج تا هفت یا هشت ثانیه زمان نیاز است زمانی که فکر یا احساسی در شما پدید می آید خیلی ساده آنرا می بینید تا وقتی از آب گذشته و از فضای دید شما خارج گردد سپس تصور حباب دوم را آغاز نمایید تا الی آخر.
راحتی خیال
در این روش تعمق و تامل بر حرکاتی که خود به خود در جسم ایجاد می شوند ، است. در مکان یا وضعیتی راحت دستهای خود را روی سینه یا شکم بگذارید . این تمرین را می توانید به صورت نشسته روی زمین یا نشسته بر روی یک صندلی راحت انجام دهید و انگشتان خود را کاملا باز کنید تا انگشتانتان یکدیگر را لمس نکنند .
حرکات سینه و شکم را بید با انگشتان خود کاملا حس کنید و با قدرت بررسی کنید هرگاه احساس نمودید با استفاده از کلمات در حال تفسیر ادراک خود هستید شما از اصول مدیتیشن منحرف شده و باید به آرامی دوباره خود را به جای اصلی بازگردانید یا اگر در حرکات تنفسی خود تغییری حس کردید یا فکرتان درگیر اتفاقاتی که در درونتان شد فوراً به جای اولیه برگردید .
تفاوت این مدیتیشن اینگونه است که به جای چشم از انگشتان و بجای شی طبیعی از حرکات منظم جسم خود استفاده می کنند.دو هفته اول به هر جلسه پانزده دقیقه زمان اختصاص دهید و برای هفته سوم و چهارم زمان را به بیست و پنج دقیقه افزایش دهید و پس از یک ماه در صورت مفید بودن این روشرا در برنامه خود قرار دهید.
مدتیشن مانترا ( یا ذکر گفتن )
از نظر روانشناس بالینی بیشتر از انواع دیگر این مدتیشن مورد استفاده قرار می گیرد که در آن بصورت ذکر بارها عبارت یا جمله ای که مانترا می نامیم را به کار می بریم. در این مرحله نوآموز اینگونه تمرینات را باید زیر نظر استاد انجام دهد زیرا در صورتی که خود این کار را انجام دهد مشکلات فراوانی برای او ایجاد می شود.
در ازدواج باید با مطالعه و براساس معیار های حقیقی؛ همسر را انتخاب کرد
همه خانواده ها بر این باورند که ازدواج را نباید سرسری گرفت بلکه باید با مطالعه و براساس معیار های حقیقی؛ همسر را انتخاب کرد. از همین روست که مشاوره قبل از ازدواج با یک متخصص یا یک مشاور خبره که در امور خانواده از اطلاعات امروزی برخوردار است امر مهمی به نظر می رسد.
اگر در آستانه ازدواج هستید بهتر است سری هم به دفاتر مشاوره ازدواج بزنید. این روزها کارشناسان بسیاری توصیه می کنند که زوج های جوان قبل از آغاز زندگی مشترک حتماً بامشاور معتمد مشورت کنند. بی شک زندگی مشترک افقی روشن و جلوه گاهی زیبا برای تولدی دوباره است مشروط بر آن که وجوه ضروری این اشتراک، یعنی توانایی ها و مهارت های خاص و سازنده، در تفکر، بینش و عملکرد انسان رویت و ملاحظه شود.
مشاوره قبل از ازدواج گامی در جهت زندگی بهتر
سن ازدواج عامل مهمی است که میتوانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمیتواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
اگر زوجین قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنند این امر به زندگی بهتر و دوام آن کمک شایانی خواهد کرد. مشاوره قبل از ازدواج به عنوان مهم ترین نکته ای است که به افراد کمک می کند واقع بینانه به ازدواج نگاه کنند و از هرگونه احساسات غیرعقلانی بپرهیزند چراکه پایه و اساس ازدواج بر مبنای معیار های عقلانی استوار است.
جوانان بسیاری در زمان عقد یا نامزدی یا آشنایی قبل از ازدواج؛ یک زندگی ایده آل و بدون هرگونه اختلاف و درگیری را تصور می کنند و با چنین دیدگاهی بر این باورند که بین شان 100 درصد تفاهم وجود دارد، غافل از این که در نخستین مشکلی که برایشان هنگام زندگی مشترک به وجود می آید، آرمان ها و رویاهایشان به یکباره فرو می ریزد و سریع از زیر بار مسئولیت زندگی مشترک شانه خالی می کنند و تصمیم به جدایی می گیرند.
به همین لحاظ مراجعه به مشاور قبل از ازدواج روند مطلوبی در شناخت فرد مقابل و شناخت خود فرد به هنگام قرار گرفتن در چالش های دونفره را ایجاد کرده و شناختی نسبی از شرایط روحی، فکری، اجتماعی هر دو نفر به آنها داده و درصد موفقیت زندگی زیر یک سقف آنها را بیان میکند. در همین راستا مشاوران به مراجعه کنندگان خود توصیه هایی می کنند. طبیعتاً افراد به لحاظ شرایط خانوادگی و تربیت دارای فرهنگ و مسائل اخلاقی خاص هستند. بنابراین توجه به مسائل زیر هنگام ازدواج الزامی است:
1- در انتخاب همسر عجله و شتاب نکنید. این امر را با بررسی و تحقیق انجام دهید.
2- چنانچه پدر و مادر و خانواده های وابسته، سختگیری کنند برای متقاعد کردن آنها از مشاوره ازدواج خانواده کمک بگیرید.
3- در انتخاب همسر پس از بررسی معیار های طرف مقابل، وضع خود را با وی مقایسه کنید و در صورت هماهنگی تصمیم گیری کنید. یعنی باید دختر یا پسر هنگام ازدواج سراغ موردی بروند که حداقل اختلافات فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی و... را با خود و خانواده اش داشته باشند تا زندگی شان پایدار باقی بماند. همچنین مشاوران اختلافاتی را که ممکن است بین خانواده های داوطلبان ازدواج به وجود بیاید به آنها گوشزد می کنند و در واقع اختلافات را برای آنها ترسیم می کنند تا با چشم باز برای زندگی مشترک تصمیم بگیرند.
مشاوره قبل از ازدواج دریچه ای است که به سوی شناخت از یکدیگر گشوده می شود
صداقت داشتن دو طرف در حضور مشاور
مشاوره قبل از ازدواج دریچه ای است که به سوی شناخت از یکدیگر گشوده می شود. سوالات قبل از ازدواج اگر بر اساس معیارها و شرایط مناسب انجام شود و فرد مشاوره دهنده از آگاهی و اطلاعات کافی برخوردار باشد، به دو طرف کمک زیادی خواهد کرد. بنابراین دو نفری که برای مشاوره مراجعه می کنند، باید با صداقت کامل مسائل خود را با مشاور در میان بگذارند و به عبارتی تسلیم مشاور باشند و به این نکته توجه داشته باشند که مشاوران هیچ گاه توصیه به ازدواج نمی کنند، همان طور که توصیه به طلاق نمی کنند.
در واقع آن ها با استفاده از تعاریف و فرمول های علمی و بررسی مولفه های تاثیرگذار در ازدواج، مسائل پیش روی جوانان را به آنان یادآوری و درصد موفقیت یک ازدواج و ریسک های آن را گوشزد می کنند. مشاوران هیچ گاه اطلاعات خصوصی افراد را در اختیار طرف مقابل نمی گذارند بلکه دو طرف را متوجه تناقض ها می کنند، بنابراین بهتر است جوانان قبل از ازدواج از مشاوران حاذق حوزه خانواده کمک بگیرند.
در سالهای اخیر مشاوره قبل از ازدواج به یک فرآیند تخصصی تبدیل شده که البته در همه جای دنیا مرسوم است. اهمیت این مشاوره زمانی مشخص می شود که به این نکته توجه داشته باشیم انسان ها از یکدیگر شناخت کافی ندارند، بنابراین به منظور دستیابی به این شناخت برای ازدواج به کمک مشاور نیاز داریم.
از آنجا که ازدواج تولد اختیاری است و فرد به اختیار خود تصمیم به تشکیل زندگی مشترک می گیرد. بنابراین یک روانشناس خوب و مشاور حاذق می تواند به فرد در انتخاب احسن کمک کند.
چگونگی بررسی ملاکهای ازدواج سالم توسط مشاور
اگر زوجین قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنند این امر به زندگی بهتر و دوام آن کمک شایانی خواهد کرد. مشاوره قبل از ازدواج به عنوان مهم ترین نکته ای است که به افراد کمک می کند واقع بینانه به ازدواج نگاه کنند و از هرگونه احساسات غیرعقلانی بپرهیزند چراکه پایه و اساس ازدواج بر مبنای معیار های عقلانی استوار است.
مشاوره قبل ازدواج در اولویت اول به روشن ساختن ملاکهایی میپردازند که برای داشتن یک انتخاب مناسب در ازدواج ضروری هستند. عدم توجه به تعیین چنین ملاکهایی و ارزش گذاری و اولویت بندی نامناسب آنها اغلب موجب ناکامیهای بعدی میشوند. بر این اساس در مشاوره قبل از ازدواج تلاش میشود ملاکهای افرادی که قصد ازدواج دارند بررسی شده و راهنمایی لازم در مورد نظر داشتن ملاکهای مناسب ارائه گردد.
سنجش آمادگی طرفین برای ازدواج
سن ازدواج عامل مهمی است که میتوانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمیتواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس لازم به نظر میرسد میزان آمادگی سنی ، روانی و اجتماعی طرفین مورد بررسی قرار گیرد. بطوری که عدم پختگی روانی ، عاطفی ، جسمانی و اجتماعی طرفین مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و روشن است رسیدن به سن و سالی که از لحاظ اجتماعی مناسب برای ازدواج به نظر میرسد به تنهایی قابل تکیه کردن نخواهد بود چرا که افراد مختلف در سنین متفاوتی به پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج میرسند. یک فرد 25 ساله ممکن است از پختگی و رشد و تکامل روانی ، اجتماعی و عاطفی برخوردار باشد در حالیکه فرد دیگری در سن 35 سالگی چنین آمادگی را نداشته باشد.
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر است که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. واقعیت این است که وسواس فکری عملی همانند مردم آزاری و باج گیری می باشد که هر چقدر پیشرفت کند به همان نسبت خواسته هایش بیشتر خواهد بود ، به طوری که در نهایت از فرد مبتلا می خواهد که در تمام زمینه ها آن را به کار ببرد و بالاخره باعث تحقیر ، شکست و تحت کنترل در آوردن کامل فرد مبتلا می شود . برای بعضی از مبتلایان این تفکر پیش می آید که با این وضعیت ، زندگی ارزش زنده ماندن ندارد. وسواس فکری عملی اشکال بسیار مختلفی دارد و هیچ کدام از آنها مفید و سالم نیستند . در ضمن آنها همیشه درون فرد قرار نمی گیرند . وقتی آنها شروع می شوند اغلب به صورت نقاب در شکل یک دوست و حامی ظاهر می شوند .
وسواس بیماری ناعلاجی نیست بر این اساس این کتاب با رویکردی که به ما نشان می دهد که در واقع همانا بر پایه های فکری رفتاری درمانی شناختی گذاشته شده است می تواند برای کسانی که از این بیماری رنج می برند و هم برای کسانی که می خواهند آن را درمان کند ، بسیار مفید و سودمند خواهد بود.
حداقل کمک و مفید بودن این کتاب آن است که می تواند میزان اطلاعات و آگاهی شما را از پیچیدگی های مربوط به بیماری وسواس فکری عملی افزایش دهد و باعث شود که شما درک روشنی از وسواس فکری عملی داشته باشید و بدانید که اصولا وسواس فکری عملی چیست و چگونه باعث ناراحتی فرد می شود . همچنانکه خواهید خواند ، وسواس فکری عملی ریشه های عمیق در تفکر عادی و طبیعی فرد دارد . فرد بیمار یقینا بیمار روانی یا به اصطلاح دیوانه ، بد و یا خطرناک نیست ، بلکه کسی است که در دام الگوهای خاصی از تفکر و رفتار اسیر شده است. این کتاب به شما کمک خواهد کرد که بتوانید حلقه ی معیوب این بیماری را تشخیص بدهید که همین حلقه ی معیوب اساس و پایه های وجودی بیماری وسواس فکری عملی را تشکیل می دهد . وقتی شما بتوانید این بیماری را بهتر بشناسید ، آن وقت قادر خواهید بود که بدانید چگونه می توانید با آن مدارا کنید همچنین می تواند کمک موثری برای کسانی باشد که می خواهند دوره بهبود را طی کنند و از شر آن خلاص شوند . حتی اگر چنین کمکی به شما ارائه نشود ، حداقل می تواند طرح و نقشه ای به شما ارائه دهد که بتوانید با پیاده کردن آن به این سفر ادامه بدهید .
در وسواس احساس ناامنی می کنید و فکر می کنی که هر آن ممکن است آسیبی به شما برسد . به نظر می رسد که همه ی این احساس ها واقعی باشند .ولی در واقع این احساس واقعی نیستند و به هیچ وجه حقیقت ندارند . به عنوان مثال ، اگر وسواس شستن دارید ،مشکل شما کثیف بودن نیست. اگر وسواس کنترل و کنترل کردن را دارید ، مشکل شما عدم اطمینان نیست . اگر می ترسید که ممکن است به دیگران آسیب برسانید ، مشکل شما از دست دادن کنترل خود نیست ، و غیره ... در این زمینه مشکل عمده شما نگرانی در مورد آلوده بودن می باشد که علت اصلی صدمه و آسیب می باشد که می پندارید چرا دقت نکرده اید. افرادی که از ناراحتی وسواس فکری عملی رنج می برند در واقع سعی و تلاش بیش از اندازه ای برای ممانعت از در خطر بودن از خود نشان می دهند و همین مسئله باعث می شود که آنها احساس در خطر بودن خود را بی نهایت افزایش داده و بزرگ نمایند.
ترسی که به وسیله وسواس فکری عملی به وجود می آید باعث می شود که فرد مبتلا ، بیشترین تلاش خود را در تمیز و پاکیزه بودن کند و یا نهایت سعی خود را در امن بودن و یا کنترل خود به کار برد. بنابراین چنین به نظر می رسد که راه حل ، خود تبدیل به مشکل می شود ، به طوری که فرد احساس می کند قادر به کنترل کردن افکار و تردیدهای خود نیست . این امر به نظر ضد و نقیض می آید ( در حالی که چنین نیست) که وسواس فکری عملی مشکل خاصی است که افراد مبتلا به آن فکر کنند که به وسیله ی افراد دیگر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند ، بلکه فکر می کنند دیگران آنها را بیش از اندازه حساس و شکننده می دانند . به عنوان مثال ، به نظر می رسد که عشق و محبت بیش از انداره مادران نسبت به فرزندان نوعی آزار و اذیت آنها باشد ، یا کسی که به پاکیزگی اهمیت می دهد ، به وسیله این فکر که او باعث پخش آلودگی می شود تحت شکنجه و آزار قرار می گیرد و یا حتی کسی که بیش از اندازه مراقب و حساس است که فکر می کند بیش از اندازه سر به هوا و بی قید می باشد و غیره ... . بنابراین هر چقدر فرد مبتلا به وسواس فکری عملی تلاش بکند که با افکار و ایده های وسواسی مدارا کند به همان نسبت بیشتر مضطرب و نگران خواهد شد.
علی رغم اینکه بسیاری از افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می دانند که این ناراحتی چقدر دردناک و استرس آور است با این حال مسئله اساسی این است که آنها متوجه این امر نیستند که وسواس فکری عملی همانند آدم های دروغگو و حقه باز عمل می کند . به عنوان مثال فرد مبتلا فکر می کند که او می گوید و قول می دهد که اگر تو فقط همین یک کار کوچک را انجام بدهی آرامش پیدا خواهد کرد در حالی که همین یک کار کوچک به طور دائم تکرار و تکرار می شود.
جریان امر چنین به نظر می رسد که هر گونه مقاومت بی فایده خواهد بود و فرد تنها با انجام دادن خواسته ها ، به آرامش درونی و خوشبختی خواهد رسید و همه اینها را واقعی و حقیقی می داند . ولی حتی کسانی که همه خواسته های وسواسی را با جدیت تمام اجرا می کنند هیچ وقت به آرامش درونی و خوشحالی نمی رسند.
حقیقت این است که بعضی از افراد می توانند از خواندن کتاب های مختلف به خود درمانی بپردازند ولی این امر بدین معنی نیست که همه می توانند این کار را انجام دهند. به افراد مبتلا به وسواس فکری عملی بارها گفته می شود که خودتان می توانید خود را از شر این ناراحتی خلاص کنید . این راهنمایی سودمند و خوبی است ولی به نظر می رسد که چندان مفید و کارساز نباشد.در واقع تنها کاری که افراد مبتلا به وسواس فکری عملی، برای درمان وسواس انجام می دهند این است که می خواهند از شر آن خلاص شوند و بارها سعی کرده اند که این کار را بکنند ولی نمی دانند چگونه باید آن را انجام بدهند . این کتاب ، موقعیت ها و ابزاری را که در اختیار افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می گذارد که آنها بتوانند خود را از شر این ناراحتی خلاص کرده و در این امر با کسانی که می خواهند به آنها کمک کنند همکاری های لازم را داشته باشند.مطمئنا یک کتاب نمی تواند تمام مشکلات مربوط در این زمینه را مطرح و یا آنها را حل نماید ، ولی به هر حال می تواند کمک کند ، هر چند این کمک ناچیز باشد.
اگر شما مبتلا به وسواس فکری عملی هستید باید هدف و سعی شما این باشد که خود را از این مشکل و ناراحتی خلاص کنید و می توانید با به کار بردن روش های ارائه شده در این کتاب آن را انجام دهید .البته به یاد داشته باشید که برای رسیدن به این هدف تنها جنگیدن با وسواس کافی نیست،بلکه شما باید در روش و شیوه ی زندگی خود تغییراتی داده و هدفها آرمان ها و امیدهای خود را مشخص کنید و بدون اینکه ترسی به خود راه دهید ، در این مسیر گام بردارید. شما باید به طور دایم با آنچه که می خواهید بجنگید و از بین ببرید در تماس باشید و به طور آگاهانه علیه آن اقدام کنید.
نویسنده:دیوید ویل،راب ویلسون