در سالهای اخیر یکی از چهرههای صاحب نام و نظر در موضوعات اجتماعی و از جمله ازدواج، حجتالاسلام و المسلمین مرادی بوده است.
وی که بیش از
محافل عمومی در گعدههای جوانی و محفلهای خودمانی اجتماعی حضور مییابد، در سالهای
اخیر توانسته با نظرات متفاوت و بهروز خود نظر بسیاری را به خود جلب کند. این
روحانی از سویی در رسانهها نیز به راحتی و بدون تشریفات حضور مییابد و تلاش میکند
راهی برای شناساندن نظر واقعی دین به جوانان نشان دهد. آنچه در پی میآید، نگاهی
گذرا به دیدگاههای حجتالاسلام مرادی در خصوص ازدواج و موضوعات مربوط به آن است.
چشم باز انتخاب
کن!
یکی از پرسشهای اساسی ازدواج ،
نوع نگاهها به این پدیده است. در ابتدای امر باید این نکته مطرح شود که راه درست
و قابل اطمینان برای رسیدن به یک ازدواج موفق و سالم چیست و چطور میشود به این
راه دست یافت؟ انتخاب آگاهانه و دور از هیجانات، تنها راه درست و قابل اطمینان
برای رسیدن به یک ازدواج موفق و زندگی عاشقانه است. اگر کسی به قصد رسیدن به ازدواج موفق
و عاشقانه، از راه انتخاب آگاهانه و خردمندانه حرکت کند و خدای نکرده به هر علتی
قبل یا بعد از ازدواج، متحمل رنجی شود، در پیشگاه خدا معذور و مغفور است ان
شاءالله، وگرنه هم کامش تلخ شده و هم باید به خدای متعال بابت تلخ کامیهایش پاسخ
دهد.
شناخت همسر زمانبر
است
فرایند شناخت کامل همسر و هم
زبانی و تفاهم با او پروسهای طولانی دارد و مراحل تکمیلی آن در ایام پس از ازدواج بین ۶
ماه تا ۳ سال پس از ازدواج وتشکیل خانواده
اتفاق میافتد. ازدواج با برخی افراد ریسک بسیار زیادی دارد و از آغاز آشنایی قابل
پیش بینی است و صرف ابراز علاقه، چیزی را عوض نمیکند. این گونه ازدواجها در تمام
موارد به شکست اعم از طلاق و جدایی و سردی روابط و... منجر میشود. راهکار عاقلانه
و مطمئن حذف انتخابهای نادرست است. بسیاری از طلاقها قبل از انتخاب همسر قابل
پیش بینی است یعنی ما میتوانیم تشخیص دهیم این دختر و پسر اگر ازدواج کنند ازدواج
موفقی ندارند. یکی از خردمندانهترین راهها این است که بچههای ما انتخاب همسر را
یاد بگیرند. انتخاب درست همسر هم ملزوماتی دارد.
سبک زندگی
مومنانه یا مهریه نجومی؟
سبک زندگی در
تعریف ایرانیاش یعنی روش زندگی مومنانه. امروز نگاه و عمل جاهلانه در برخی از روشهای
زندگی ما نمود پیدا میکند. متأسفانه برخی از رفتارهای فردی و اجتماعی ما از روی
جاهلیت است و شبیه به رفتارهای اهالی سرزمینهای گذشته مثل قبیله قریش قبل از
اسلام. درآن روزگار مردم به داراییهایشان تفاخر میکردند، حالا نیز جنگ فخر فروشی
وجود دارد. این یعنی زندگی جاهلانه. اینکه عروسی ما باشکوهتر باشد یا هدایایی که
میدهیم بزرگتر باشد یا مباهات به داراییهایمان، همه نشان از جاهلیت ما دارد.
ازدواج
درمانگاه نیست
به قصد اصلاح،
درمان و یا هدایت با کسی ازدواج نکنید! و فراموش نکنید ازدواج درمانگاه نیست.
چشمتان را خوب باز کنید ببینید آیا با همین خواستگارتان بدون هیچ تغییر و اصلاحی
در رفتارش، عقایدش، وضع علمی و مالیاش میتوانید زندگی کنید یا نه؟ و بر مبنای
همین الان، کاملا واقع بینانه، تصمیم بگیرید.
ازدواج مددکاری
نیست!
دخترم، پسرم!
آیا یک دختر خوب و مومن و سربه راه، باید ازدواج کند تا قربانی شود؟! زخم روی زخم
بخورد و صبوری کند؟! دخترم! تو ازدواج نمیکنی که قربانی شوی، زخم بخوری و منتظر
زخمهای بعدی باشی، نباید در مرحله انتخاب همسر و قبل از عقد! ترحم کنی، نباید
تصمیمت این باشد که نقش پدر یا مادر را برای شوهر آیندهات ایفا کنی. ازدواج؛ مددکاری نیست! ازدواج؛ هدفش آرامش است؛ آرامش
دو نفر! نه فدا شدن و نابودی تو برای آرامش دیگری
تفاهم کجای کار
است؟
انتخاب همسر به یک مجموعهای از مهارتها نیاز
دارد به طور مثال فرد قبل از انتخاب همسر باید بدبین باشد. وقتی انتخاب همسر انجام
شد. تعامل و تفاهم. بعداز عروسی باید کاملا خوش بینی حاکم
باشد. خودخواهی برود، فداکاری جایگزین آن شود. زیرا توجه به مسائل خودم جایش قبل
از ازدواج است. بچهها قبل از انتخاب همسر کاملا ایثارگر هستند اما بعد از انتخاب
همسر میپرسند پس خودم چی؟ برخی از ازدواج برداشت اشتباهی دارند مثلا پسرشان فردی
شرور است میگویند زن میگیرد خوب میشود. ازدواج که برای خوب شدن پسر تو نیست.
میرود ازدواج میکند اوضاع بدتر هم میشود. اصلا دختر مردم چه گناهی کرده است که
باید تربیت بچه تو را تغییر دهد. او را باید برد پیش مشاور و روحانی مسجد.
دور کدام مردها
را خط بکشیم؟
باید از
آمارهای نگران کننده طلاق و نرخ رو به رشد آن و سایر مشکلات
ازدواج ناامید نشویم و به جای انفعال، هر یک از ما با عزمی راسخ و همتی مضاعف به
سوی تلاش و مجاهدت علمی و فرهنگی گام برداریم و به قدر وسع بکوشیم. اینکه خانوادهها
پس انداز ۲۰ سالهشان را
برای مخارج پسرانشان خرج میکنند، اشتباه است. دختر خانمها باید گوشه ذهنشان این
را به یاد بسپارند که هر پسری گزینه مناسب برای ازدواج نیست، حتی اگر عاشق سینه
چاکتان باشد.
از سر ترحم،
پُز دادن، حالگیری و یا رقابت و کِنف کردن دیگری با کسی ازدواج نکنید! متاسفانه
زمینه بروز این جنس رفتارهای کودکانه در بین جوانان ما کم نیست و باید به این نکته
توجه شود. نکته دیگر اینکه از سر عجز، فرار و یا با تئوری از این ستون تا اون ستون
فرجی است ازدواج نکنید! دست آخر هم اینکه در امر ازدواج استخاره نکنید و به عقلتان
رجوع کنید.
پیشنهاد
کاربردی حجت الاسلام مرادی این است که هر کسی، در مواقع خاص و حساس زندگی خود مثلا
قبل از تصمیمهای مهم، خلوتی کند و یا با یک مشاور خردمند، انتخابها و آرزوهایش
را بررسی و تحلیل کند. به ویژه با توجه به تاریخ تولید آنها. شاید زمانی که آرزو
کرده، یا تصمیم گرفته و یا انتخاب کرده، آن انتخاب، کودکانه و یا خشم گینانه و یا
ناآگاهانه و... خلاصه تحت تاثیر هیجان بوده، ولی خودش میتواند از سر شعور و آگاهی
تاریخ انقضای آن را تعیین کند چون بعضی از آرزوها، هدفها و انتخابهای تاریخ
گذشته حتما خطرشان از مصرف شیر و شکلات تاریخ گذشته بیشتر است!
دختر و پسر در
مراحل ابتدایی باید برای شناخت نکاتی را رعایت کنند. آنگونه که شهاب مرادی
پیشنهاد میکند، هر دو طرف ازدواج باید هیجاناتشان را بشناسند که نمیشناسند. باید
روش مدیریت هیجاناتشان را بلد باشند که بلد نیستند. بزرگترهایشان نیز بلد نیستند. جوانها
قبل و بعد از ازدواج باید مهارتهای یک زندگی سالم را یاد بگیرند. البته
بخشی از این موضوع مربوط به نظام آموزشی است اما بسیار پیش آمده دختری با پسری حرف
میزند. احساس میکند رفتار پسر با او آمیخته با عفاف و حیا نیست. ناراحت میشود،
میترسد کسی آنها را ببیند. همین حس و استرس سبب میشود ضربان قلبش تند بزند و یا
خجالت بکشد که نکند دیگران از این نگاه و حرف من دچار برداشت اشتباه شوند. این تند
زدن ضربان قلب به عشق تعبیر میشود.
منبع بیوته :
اتاق
درمان و رفتار درمانگر برای مراجعین به مشاوره و روان درمانی بسیار مهم است و باعث
می شود این افراد احساس و صحبت هایشان را با حس امنیت و راحتی به درمانگر بیان
کنند.
وقتی شخصی برای روان درمانی یا مشاوره مراجعه می کند اتاق درمان نخستین جایی است که باید شخص در آن حاضر شود تا بتواند با درمانگر یا مشاور خود ملاقات کند. داشتن حس خوب به اتاق درمان در روند مشاوره و روان درمانی لازم است و این حس خوب می تواند از نوع احساس امنیت و راحتی باشد.
فضای اتاق درمان،چیدمان این اتاق و خود درمانگر میتوانند در ایجاد این حس خوب در مراجع سهیم باشند.مراجع باید بتواند بدون اینکه احساس کند قضاوت می شود،در کمال احساس امنیت تمام حرفها و احساساتش را با درمانگر در میان بگذارد و این امکان پذیر نیست مگر اینکه درمانگر نیز به نوبه خود بتواند ارتباط همدلانه و راحتی در محدوده مقررات درمان با مراجع برقرارکند.
شرایط
برگزار کردن جلسات درمان مفید و روش برخورد درمانگر با مراجع و شیوه درمان و مشاوره
جلسات و تمام صحبتهای مراجع محرمانه باشند و هیچ اطلاعاتی به بیرون اتاق درمان و
نزد شخص دیگری فاش نشود.
قضاوت وجود نداشته باشد و درمانگر بر اساس صحبتهای مراجع او را
قضاوت نکند.
درمانگر با مراجع همدلی داشته باشد،یعنی قضایا را از دید مراجع میبیند و می تواند
شرایط و هیجانات او را کاملا درک کند.
صبورانه به تمام حرفهای مراجع گوش کند و فقط مواقعی که صحبتهای مراجع به درازا
کشید و از بحث اصلی منحرف شد یا شنیدن آن حرفها به درد درمان نخورد بصورت دلنشینی
به سمت صحبتهای ضروری تر هدایت شود.
در صورتیکه درمانگر تخصصی در مسأله مراجع نداشت یا در درمان او به بن بست می رسد
مراجع را به درمانگر شایسته دیگری ارجاع دهد.
درمانگر رابطه درمانی خود را با مراجع حفظ کند و از برقراری ارتباط عاطفی یا دوستی
با مراجع امتناع کند.
اتاق
درمان برای مشاوره چگونه است؟
اتاق درمان جایی است که مراجع می آید تا در آنجا در کمال امنیت تمام
حرفها،باورها،هیجانات،ناکامی ها و آرزوهایش را بدون حس قضاوت شدن بیان کند.
گوش شنوا می خواهد،درمانگر صبوری را می خواهد که بدون آنکه سخنان مهمش را قطع کند
به تمامی حرفهایش گوش کند.
می خواهد نصیحت نشنود،مقایسه نشود،برچسب نخورد،دردش نادیده نگرفته نشود،تحقیر نشود
و حس کند آنجا دیگر می تواند بدون هیچ ترسی خودش باشد،مکانیسم های دفاعی او بعد از
شناسایی شدن تعطیل شود،نقابش را از چهره بردارد و با تمامی ترس هایش روبرو شود.
اتاق درمان جایی است که مراجع می تواند خودش باشد.
رفتار
روان درمانگر با مراجع در اتاق درمان
روان درمانگر معجزه گر نیست،او چوب سحرآمیز در دست ندارد و قرار نیست کاری کند که
معجزه ای در زندگی مراجع اتفاق بیفتد.
او قرار نیست برای مراجع و زندگیش تعیین تکلیف کند و به جای مراجع تصمیم بگیرد و
برایش مسیر زندگی را تعیین کند.
روان درمانگر و مشاور قرار است کنار مراجع باشد و به مراجع کمک کند تا او بتواند
مسیرهای موجود را بهتر و با دقت بیشتری ببیند،نقش خود را در ایجاد مشکلاتش پیدا
کند و بپذیرد،خودش را بهتر بشناسد،به توانمندیهای خود آگاه شود،هدف نهایی و درست
خود را بشناسد و با انتخاب بهترین مسیر و با تلاش،پشتکار ،یادگیری مهارتها و آگاهی
بیشتر،راحتتر و با انگیزه و توان بیشتری به سمت حل کردن مسائل،بهبود هیجانات،آرامش
بیشتر،پیشرفت و حال خوب حرکت کند.
در همه مسائل تصمیم گیری نهایی با خود مراجع است و مسئولیت این تصمیم گیری با خود
او است.هیچ کس به اندازه خود مراجع شایستگی و کفایت تصمیم گیری برای زندگیش را
ندارد.
در اتاق درمان حرفهای مراجع خوب شنیده میشود،مراجع می تواند به راحتی و بدون
ترس از فاش شدن اسرارش و بدون ترس از مورد قضاون قرار گرقتن تمامی
افکار،هیجانات،باورها و افکارش را با درمانگر خود مطرح کند.
گاهی بعضی از مراجعان در گرفتن تصمیم درست و قطعی در مورد کاری تردید دارند و نمی
دانند باید چه کار کنند،آنها انتظار دارند که درمانگرشان برایشان تصمیم بگیرد و
آنها را از این بلاتکلیفی و تردید نجات دهد.
آنها به این امید در جلسات مشاوره
و روان درمانی حاضر می شوند که درمانگر به
جایشان تصمیم بگیرد و مسیر درست را برایشان انتخاب کند.
یک درمانگر حرفه ای و اخلاقی باید برای مراجع توضیح دهد که نمی تواند جای او تصمیم
بگیرد،در جایگاه تصمیم گیری برای او نیست و هیچ کس به جز خود مراجع توان تصمیم
درست و کارآمد را برای او ندارد.تصمیم گیری نهایی به عهده خود مراجع است و مسئولیت این تصمیم
گیری هم به عهده اوست،درمانگر فقط می تواند در تحلیل مسائل مراجع و شناسایی راههای
موجود و مزایا و معایب احتمالی هر راه به مراجع کمک کند.
او می تواند به مراجع کمک کند که خودش را بهتر بشناسد،ولی در نهایت این مراجع است
که باید برای خودش و زندگیش تصمیم نهایی بگیرد و مسئولیتش را بپذیرد.
منبع : نمناک
یکی از بحثهای داغی که این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای
متفاوتی میشود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای
دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذکر میشود...
در حالی که از دیدگاه روانشناسی ، ازدواج کردن در سنین یاد
شده قابلتامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین
قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روانپزشک و استاد دانشگاه علوم
پزشکی تهران را جویا شدهایم که میخوانید.
سوال: آقای دکتر! آیا تنها
با رسیدن به بلوغ جسمانی، میتوان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشمپوشی کرد؟
از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی
باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای
دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع میشود.
بلوغ روانی، عنوانی است که روانپزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام میبرند. از
لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته میشود. اما اختلافی که ما با
حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدانها به حداقل کفایت میکنند و
معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روانپزشکان
و اصولا مکاتب روانشناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی،
پختگی و رشد به مرحلهای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا کند و
بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج
کند نیز شناخت کافی بهدست آورد.
سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟
بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر،
مستلزم برآوردهشدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و... برای گذراندن
زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.
سوال: خصوصیاتی که ذکر
کردید معمولا در چه سنی بهدست میآید؟
بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن 20 سالگی زمینههای فوق را یکجا و کامل
پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در
مورد خانمها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن 14 تا 15 سالگی به
رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد
یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او
پیوند میخورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به
فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده میشود. جامعهای که نیازمند افراد فعال،
آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل
خانواده یا ازدواج قرار نمیدهیم.
البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خردهگیری و سختگیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دورههای تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمیکنیم. صحبت ما در مورد حداقلهاست. اگر فرد بتواند به توانمندیهای شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، میتواند ازدواج کند که این اتفاق میتواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سالهای بعدی موکول شود.
سوال: آیا جوانان کشور ما
این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟
ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت
افراد جامعه محقق نمیشود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانوادهشان هستند.
خانواده این افراد، معمولا خانوادهای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانوادههایی که
ازدواجوالدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخابشان برنامهریزی شده است و مسیر
رشد درستی را برای فرزندانشان فراهم کردهاند.
سوال: پس با توجه به گفتههای
شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و
سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟
بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت
است. اما به هر حال ما یک حداقلهایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین
است که ما ببینیم دو نفری که میخواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیدهاند
یا خیر.
سوال: بهتر است تفاوت سنی
زوجین چقدر باشد؟
ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب میدانیم. در این صورت میتوانیم بگوییم که زمینهها
به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع میشود. اگر مبنا را فقط سن در نظر
بگیریم، میتوانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال
بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندیها، مهارتها، حرفه و تحصیلات.
اگر خانمی از همسرش بزرگتر
بود چطور؟
این مساله هم اگر بهصورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره های
لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد
مقابل باشد، مشکلی نیست و میتوان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد
تایید نیست.
سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان
اظهارنظر میشود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچهدار شوند. البته اگر زوج سن
بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچهدار
شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم
ازدواج میکنند نباید برای بچهدار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش
تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمانهایی است که زندگی مشترک برای
یک زوج بسیار جوان معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که
یک دامنه وسیعی را شامل میشود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که
مطلوبترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند
فاصله مناسبی بین آنها و فرزندانشان ایجاد میشود. به عنوان نمونه برای یک مرد 30
ساله و یک زن 25 ساله بچهدار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در 23 سالگی
و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.
منبع : بیوته
دانستنی های جالب در مورد مسائل روانشناسی
مسائل روانشناسی نکات جالبی
دارد که دانستن آنها خالی از لطف نیست و در زندگی می تواند به ما کمک کند.
در جهان صنعتی امروز، تقریباً هیچ فعالیت و حرفه ای یافت نمی شود که به درک و
اندیشهٔ انسانی وابسته نباشد؛ در نتیجه روانشناسی با زندگی انسان مدرن پیوندی نا
گسستنی ایجاد کرده است. و کسب اطلاعات هرچه بیشتر راجع به مسائل در این زمینه
میتواند بسیار مفید واقع شود.
دانستنی های جالب روانشناسی:
1ـ اگر شما اهدافتان را برای دیگران بیان کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آنها
دست پیدا کنید چرا که با این کار انگیزه ی خود را از دست میدهید.
2ـ تاکنون 400 فوبیای مختلف توسط روانشناسان شناسایی شده است.
3ـ وقتی یک آهنگ مورد علاقه ی شماست به این دلیل است که مرتبط با یک رویداد عاطفی
در زندگی شما است.
4ـ نوع موزیکی که گوش میدهید بر درک شما از دنیای اطراف تاثیر گذار است.
5ـ بر اساس یک مطالعه پول خرج کردن برای دیگران باعث خوشحالی بیشتری در مقایسه با
پول خرج کردن برای خودتان میشود.
6ـ کلید شادی این است که پولتان را صرف تجربه کنید نه مال و اموال.
7ـ بر طبق یک مطالعه ی صورت گرفته ی جدید، فوبیاها ممکن است از طریق DNA به نسل های بعد افراد منتقل شوند.
8ـ 270 دانشمند دوباره 100 بررسی ای که در مجلات روانشناسی برتر 2008 انجام شده
بود را انجام دادند و فقط نیمی از آنها نتایجی مشابه نتایج قبلی را نشان دادند.
9ـ یک اختلال روانی نادر وجود
دارد که در آن افراد فکر میکنند مرده اند یا وجود ندارند.
10ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه کردن اعتیاد به اینترنت به لیست اختلالات
روانی هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب میشیم!!)
11ـ یک ژنی وجود دارد که میتواند باعث شود اکثر اوقات منفی گرا باشید.
12ـ روانشناسان ترول ها را بررسی کردند و متوجه شدند که آنها خودشیفته، روانی و
سادیسمی هستند!
13ـ سندروم ترومن یک اختلال
روانی است که در آن بیمار معتقد است که در یک برنامه ی تلویزیونی زندگی میکند.
14ـ 68٪ مردم مبتلا به سندروم ویبره ی فانتوم هستند، یعنی وقتی گوشی آنها روی
ویبره نیست حس ویبره دارند.
15ـ سندروم پاریس یک اختلال
روانشناسی است که معمولا هم متوجه ژاپنی ها
میشود وموقعی اتفاق میوفتد که به پاریس میروند و میبینند آن طوری که انتظار داشتند
نیست.
16ـ به طور میانگین دانش آموزان دبیرستانی همان میزان اضطرابی را تجربه میکنند که بیماران
روانی در سال 19500 تجربه میکردند.
17ـ اعمال مذهبی مثل دعا کردن باعث کمتر شدن سطح پریشانی روانی میشود.
18ـ هیچ شخص نابینایی تابحال به اسکیزوفرنی مبتلا نشده است.
19ـ Anorexia ( بی اشتهایی بر اثر اختلالات روانی) دارای بالاترین میزان مرگ ومیر نسبت به هرگونه اختلال روانی دیگر است. 5 تا 200 درصد مبتلایان به آن جان سالم به در نمیبرند.
20ـ به نظر می آید که صئاهای توهمی توسط فرهنگ های محلی شکل میگیرد. مثلا این
صداها در آمریکا بسیار خشن و تهدید آمیز هستند در حالیکه درهند و آفریقا صداها
ملایم و لطیف هستند.
21ـ تحقیقات بر روی کمدین ها و افراد بامزه نشان میدهد که آنها دارای میانگین سطح
استرس بالاتری نسبت به دیگران هستند.
22ـ افسردگی حاد با افزایش روند پیری سلول ها میتواند باعث پیری بیولوژیکی زودترس
تر شود.
23ـ گریه کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید، استرس را کاهش میدهد و به سلامت
بدن کمک میکند.
24ـ قدردانی میتواند باعث افزایش ترشح دوپامین و سروتونین شود، درست مثل داروهای
ضد افسردگی.
25ـ 82٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزدیک شدن به افراد جذاب احساس
اعتماد بنفس بیشتری دارند.
26ـ زندگی در کنار دریا یا رودخانه باعث میشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشوید.
27ـ بیشتر از یک سوم اروپایی ها دارای یک اختلال سلامت روانی هستند.
28ـ بیشتر راننده ها فکر میکنند که از بقیه ی راننده ها چیره دست تر هستند.
29ـ افرادی که بیشتر قسم میخورند صادق ترند.
30ـ تجربه ی چیزهای جدید حس درونی ما از گذر زمان را آهسته تر میکند یعنی در واقع
زمان برایمان زودتر میگذرد.
منبع : نمناک
آشنایی با اختلال افسردگی فصلی
سلامت نیوز:اختلال افسردگی فصلی نشانههایی دارد که از آن جمله اینکه در طول زمستان پیش میآید، در بهار یا تابستان سال بعد بهبود مییابد و به همین دلیل به آن افسردگی فصلی می گویند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از زندگی آنلاین ، همه انسانها در مقطعی از زنـدگی خود احساس «افسردگی» می کنند و معمولا علت این افسردگی رابه رویدادهای مشخصی ریط میدهند.
در ایجاد افسردگی دو نوع رویداد اهمیت ویژهای دارند.«فقدان» و «شکست»!تجربههایی مانند ازدست دادن شغل یا فوت بستگان نزدیک میتوانند باعث آغاز دورهای از غم و خمودگی باشند.همچنین شکستها، مانند ردشدن در امتحان یا عدم موفقیت در قانع کردن فرد مورد علاقه برای ازدواج نیز میتوانند به ناامیدی و ایجاد احساسهای منفی منجرشوند.در اختلال افسردگی معمولاً، نشانههای هیجانی، انگیزشی، شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی دیده میشوند.
روشهای درمانی برای اختلال افسردگی
از جمله روشهای درمانی برای این اختلال میتوان به درمانهای بیولوژیکی، دارو درمانی و درمان با شوک الکتریکی که به عدم تعادل مواد نوروشیمیایی است اشاره کرد.همچنین برخی دیگر از روشهای درمانی نیز وجود دارند از جمله: روان درمانی سایکودینامیک یا روان کاوی، درمان رفتاری یا رفتار درمانی و روان درمانی شناختی رفتاری."همچنین برای درمان اختلال افسردگی فصلی میتوان از«نور درمانی» استفاده کرد.نور در نور درمانی که بهترین درمان برای این اختلال محسوب میشود، افراد را زیر نورهای مصنوعی و شبیه به نور خورشید قرار میدهند که هفتهای چند روز و هر روزچند ساعت انجام میگیرد.
توصیههای روانشناس
دوستان و همراهان همیشگی! اگر نشانههایی که از آنها نام برده شد را در خود دیدید و احساس کردید که رفتار و عملکرد شما نسبت به قبل دچار تغییر شده است سعی کنید در اولین فرصت ممکن نزدیک روانشناس بالینی یا یک روان پزشک متخصص و مجرب بروید و علائم و نشانههای بیماری خود را برای بازگو کنید که اگر نیاز به درمان بود توصیههای درمانگری را انجام دهید و از خود درمانی و استفاده از داروهای ضد افسردگی بدون تجویز پزشک متخصص لطفاً خودداری کنید.
اختلال عاطفی فصلی یا اختلال افسردگی فصلی در یک نگاه
اختلال افسردگی فصلی نشانههایی دارد که از آن جمله اینکه در طول زمستان پیش میآید، در بهار یا تابستان سال بعد بهبود مییابد و به همین دلیل به آن افسردگی فصلی می گویند.این اختلال تقریباً عمومیت داردو 1 تا 3 درصد بزرگسالانی را که در آب و هوای مناطق معتدل زندگی میکنند را نیز تحت تأثیر قرار میدهد!نشانههای اساسی و اصلی این اختلال عبارتند از: «غمگین بودن، بی رمق بودن، پرخوابی، اشتها و هوس شدید به هیدراتهای کربن، پر خوری و افزایش وزن»!شواهد بالینی موجود نشان میدهد که علت اصلی ابتلا شدن برخی از افراد به افسردگی فصلی احتمالاً این است که دورههای طولانی تاریکی در زمستان ترشح هورمون "ملاتونین" را افزایش میدهد.افزایش ترشح هورمون ملاتونین باعث کند شدن افراد و در نتیجه، احساس خوابآلودگی و بیرمقی میشود.
منبع : سلامت نیوز