به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، ترس؛ احساسی است که هر کسی حداقل یکبار آن را تجربه کرده است و چه بسا برخی با آن روزگار میگذرانند و زندگی میکنند.
ترس از مرگ، ترس از رفتن فردی، ترس از دست دادن، ترس به موفقیت نرسیدن، ترس طرد شدن و ...، اما واقعا چرا؟
چرا ما باید از چیزهایی که حقیقی نیستند و یا اتفاق نیافتاده اند بترسیم و برای خود از آن بتی درست کنیم که نشود خرابش کرد.
امروز باشگاه خبرنگاران جوان قصد دارد تا ترسهایی را به شما معرفی کند که سبب میشود شما شکست بخورید و به هدفتان نرسید، پس اگر در شما هم چنین ترسی وجود دارد، پیشنهاد میکنیم بی هیچ ترسی این مطلب را تا انتها مطالعه کنید.
ترس احساسی معمولاً ناخوشایند، اما طبیعی است که در واکنش به خطراتِ واقعی ایجاد میشود.
ترس را از اضطراب، که معمولاً بدون وجود تهدید خارجی رخ میدهد، باید جدا دانست.
علاوه بر این ترس به رفتارهای خاصِّ فرار و اجتناب مربوط است، در حالی که اضطراب، ناشی از تهدیدهایی خواهد بود که مهارناپذیر و غیرقابل اجتناب تلقی میشوند.
ترس معمولاً با درد ارتباط دارد.
مثلاً کسی که از ارتفاع میترسد، اگر از ارتفاعی بیفتد آسیب جدی خواهد دید یا حتی خواهد مرد.
بسیاری از نظریهپردازان، چون جان برودس واتسن و پال اکمن، معتقدند که ترس یکی از چند احساس بنیادین و فطری است (نظیر شادمانی و خشم).
ترس از سازوکارهای بقا است و معمولاً در پاسخ به یک محرک منفی خاص روی میدهد.
کسی که میترسد بسته به شرایط، ممکن است یکی از عکس العملهای زیر را بروز دهد:
فریاد کشیدن عموماً در مردان و جیغ زدن در زنان اولین عکس العمل در برابر عامل ترس است. فریاد را صدایی با بسامد پایین و شدت صوت بالا و جیغ را صدایی با بسامد بسیار زیاد و شدت معمولی تعریف میکنیم.
صدایی که شدت بالا یا بسامد بالا دارد در اکثر مواقع باعث ترس موجود مهاجم خواهد شد و به سود افراد است. همچنین جیغ کشیدن در جوامع انسانی نوعی درخواست کمک نیز محسوب میشود.
همچنین اگر حیوانی قصد حمله به انسان را داشت پیشنهاد شدهاست انسان از این برتری ذاتی خود استفاده کند، انسانها، میمونها و پرندگان موجوداتی هستند که از این واکنش بیشتر استفاده میکنند.
واق واق سگ هم نوع پیشرفته آن به حساب میآید و وقتی سگ قصد ترساندن مهاجم را دارد از آن استفاده میکند نه وقت حمله. صدای واق واق سگ شدت صوت بسیار بالایی دارد و یکی از مؤثرترین روشها برای ترساندن مهاجم است، به همین دلیل توصیه اکید شده است از نگهداری سگ در خانهای که زن باردار در آن حضور دارد خودداری کنید.
اگر بهطور ناگهانی با عامل خطرساز مواجه شوید ممکن است بلافاصله به آن حملهور شوید. این بسیار کارساز است.
فرار کردن از موجود مهاجم اگر سرعت و مهارت دویدن شما بهتر است، ایده بسیار خوبی است. همچنین وقتی قدرت کافی برای مقابله با مهاجم را نداشته باشید. اکثر موجودات مانند پرندگان، چهارپایان گیاهخوار و حشرات از این روش استفاده میکنند.
بیهوش شدن حالتی شبیه مردن است که باعث عدم تحریک غریزه کشتن در مهاجم میشود. در طبیعت معمولاً حیوانات وحشی نظیر خرس و شیر از خوردن حیوانی که قبلاً مرده است خودداری میکنند.
انسانها، دوزیستان و گونههای خاصی از پرندگان این عکس العمل را دارند.
همه ما دلمان میخواهد پیشرفت کنیم و اهدافی را که در سر داریم تحقق ببخشیم، اما چرا فقط تعداد اندکی از ما به آرزوهایمان میرسیم؟
در ادامه، از ترسهایی خواهیم گفت که قدرت تصمیمگیری را از ما میگیرند، اما اگر یاد بگیریم بر ترسهایی که نمیگذارند تواناییهایمان را به چالش بکشیم غلبه کنیم، خواهیم توانست اهدافی را که دستنیافتنی میکنند به واقعیت تبدیل کنیم.
هرچه در زندگی اهداف دورتری داشته باشید، سختتر خواهید توانست به انتظاراتی که از خودتان دارید جامه عمل بپوشانید. در نتیجه، چون از شکست میترسید و فکر میکنید به اهداف مورد نظرتان دست نخواهید یافت، ترجیح میدهید دست روی دست بگذارید و هیچ قدمی در جهت تحقق اهدافتان برندارید. اما با این طرز فکر فقط خودتان را عقب میاندازید و هرگز نخواهید توانست به قابلیتهایی که در وجودتان نهفته است پی ببرید. اجازه ندهید ترس از شکست بر شما غلبه کند.
میپرسید چرا؟ خوب معلوم است، چون بیعملی و دست روی دست گذاشتن به ضررتان تمام خواهد شد. همه ما در مقاطع مختلفی از زندگی به لحظات سرنوشتسازی برمیخوریم که اگر دست بجنبانیم، زندگیمان را از این رو به آن رو خواهند کرد و این فقط به تصمیم خودمان بستگی دارد که به این فرصتها پشت پا بزنیم یا از آنها در جهت تحقق اهدافمان سود ببریم. یادتان نرود هیچ موفقیت بزرگی بدون زحمت به دست نمیآید.
آدمهای موفقی که در برنامههای تلویزیونی حضور مییابند، یک شبه به مدارج عالی نرسیدهاند. شما فقط نتیجه زحمتشان را میبینید، حال آن که برای رسیدن به این موفقیت چه فراز و فرودهایی که تجربه نکردهاند. پس اگر دست به کاری زدید که نتیجهاش به دلخواهتان تمام نشد، فکر نکنید شکست خوردهاید، بلکه از این تجربه درس بگیرید. این تجربه کمکتان خواهد کرد که اشتباهات گذشتهتان را در تلاشهای بعدی تکرار نکنید.
به احتمال زیاد ترس از موفقیت کمتر به گوشتان خورده است. بله، همان طور که خیلیها از شکست واهمه دارند، آدمهایی هم هستند که از موفقیتهای آنچنانی میترسند. بهبود روابط اجتماعی، رشد و توسعه فردی و ارتقای شغلی نمونههایی از موفقیت هستند که بسیاری از ما به آنها فکر میکنیم.
به دنبال هر نوع موفقیتی که هستید، ابتدا باید این واقعیت را بپذیرید که هیچ موفقیتی بدون تغییر حاصل نمیشود، یعنی همین طور که قدم به قدم به موفقیت نهایی نزدیکتر میشوید، روند بعضی امور تغییر خواهد کرد. چون به این تغییرات عادت ندارید، شاید در ابتدا احساس خوشایندی نداشته باشید.
توصیه میشود از این احساس ناخوشایند که چیزی شبیه ترس و اضطراب است به وحشت نیفتید، چرا که این دلهره صرفاً یک بخش طبیعی از فرآیند موفقیت است و چیز عجیب و غریبی نیست. وقتی دست به کار جدیدی میزنید، اولش هیجانزده، پرانرژی و در عین حال مضطرب هستید.
همیشه بخشی از دلهرهتان به این دلیل است که میترسید شکست بخورید و بخش دیگر آن بابت ترس از موفقیت است. آدمهایی که از موفقیت میترسند از خودشان میپرسند: «اگه موفق بشم بعدش چی میشه؟ نکنه یه عالمه کار خالی شه روی سرم، طوری که نتونم از پس همهشون بربیام؟» پیشنهاد میکنیم برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادهاند، از پیش برنامهریزی نکنید.
برای کسی که از بیرون به قضیه نگاه میکند، چنین پرسشهایی احمقانه به نظر میرسند، در حالی که برای شما همین دغدغههای بیمورد آنقدر جدی و واقعی هستند که حتی فکرشان مضطربتان میکند. بجای این که بیهوده غصه بخورید، به خودتان بگویید: «درسته سؤالاتی که الان توی ذهنمه چیزایی هستند که ممکنه در آینده مجبور بشم بهشون فکر بکنم، اما واقعیت اینه که در حال حاضر دونستن راهحل این سؤالها به دردم نمیخوره و بعدا میتونم هر موقع وقتش شد براشون یه چارهای پیدا کنم.» نیازی نیست برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادهاند از پیش تصمیم بگیرید. این کار فقط باعث میشود بیدلیل بترسید و نتوانید در قدمهای بعدی درست عمل کنید.
بیشتر به اموری بپردازید که در حال حاضر میتوانید انجامشان دهید و غصه چیزهایی را نخورید که کنترلشان از دستتان خارج است. بجای این که مدام به فکر اتفاقات آینده باشید، همه قدرتتان را به کار بگیرید تا موانعی را که امروز پیش پایتان قرار دارند از بین ببرید. مقصود این نیست که به کل از آینده چشم بردارید، بلکه لازم است موانعی را که شاید در آینده سر راهتان سبز شوند از همین الان تشخیص دهید، اما نیازی نیست برای رفعشان پیشاپیش اقدام کنید.
خیلی از ما با این باور بزرگ شدهایم که اگر در زندگی به هر موفقیتی برسیم، دیگران حمایتمان خواهند کرد و از موفقیتمان خشنود خواهند شد، اما واقعیت میتواند چیز دیگری باشد. در زندگی واقعی، آدمهای زیادی هستند که ممکن است از موفقیتهای اطرافیانشان دلگیر شوند. این قبیل آدمها به پیشرفت دیگران حسادت میکنند.
آنها برایشان اهمیتی ندارد که به چه دستاوردی رسیدهایم و حتی اگر کاری که انجام دادهایم به نفع بشریت باشد، باز هم قضاوتمان خواهند کرد. چنانچه بیش از حد به نظرات اطرافیانتان اعتنا کنید، بعد از مدتی به آدمی تبدیل میشوید که دیگران برایش تصمیم میگیرند و از خودش هیچ ارادهای ندارد. بگذارید دیگران هر چه دلشان خواست درباره تصمیماتتان بگویند.
به خودتان بقبولانید که نمیتوانید جلوی افکار مردم را بگیرید، چون آنها هر کاری هم که بکنید، در نهایت آن طور که خودشان دوست دارند قضاوتتان خواهند کرد. به تدریج در ادامه مسیر یاد خواهید گرفت که قضاوتهای نابجای دیگران بیش از آن که به شخص شما مربوط باشد، در واقع آینه تمامنمای چیزی است که خودشان هستند.
به ده سال پیش فکر کنید که جوانتر بودید. آن وقتها زندگی آسانتر نبود؟ واقعیت این است که آن روزها وظایف کمتری برای انجام دادن داشتید و به همین دلیل زندگی برایتان آسانتر سپری میشد.
اگر از ترس واقعیتهای امروز مدام به گذشته بچسبید، از پیشرفت باز خواهید ماند. وابستگی به گذشته ممکن است وادارمان کند تصمیماتی بگیریم که به هیچ وجه با شرایط فعلیمان همخوانی ندارند.
همه ما دلمان میخواهد دوستمان بدارند و حمایتمان کنند. بدون شک از این که احترام ببینیم و به خاطر کارهایی که انجام میدهیم تحسین شویم، لذت خواهیم برد. اما گاهی آنچه ما از زندگی میخواهیم با اهداف دیگران در تضاد است. بدانید موفقیت زمانی حاصل میشود که تصمیم بگیرید کاری انجام دهید که اکثریت تمایلی به انجامش ندارند.
قبول کنید شاید مجبور شوید مسیر موفقیت را تنهایی طی کنید، چون بیشتر افراد این روحیه را ندارند که مثل شما برای رسیدن به اهدافشان سخت تلاش کنند. باید با موانع زیادی دست و پنجه نرم کنید، حال آن که فقط گروه اندکی درکتان خواهند کرد. از این رو، شاید فکر کنید تا به حال هیچ کس در مسیری که شما به آن وارد شدهاید قدم نگذاشته است، اما اصلا این طور نیست؛ کسانی هم هستند که با مشکلات مشابه شما پیشتر روبرو شده اند.
شاید جزییات مسیر متفاوت باشد، اما در نمای کلی بیشتر آدمهای موفق تقریبا مشکلات یکسانی را تجربه کردهاند. آن قدرها هم که فکر میکنید تنها نیستید. در هر مرحلهای از زندگی با سختیهایی مواجه خواهید شد که پیش از شما کسانی بودهاند که بر این سختیها غلبه کنند. پس اگر کس دیگری توانسته این سختیها را پشت سر بگذارد، چرا شما چرا نتوانید؟
«متأسفم که زمان داره میگذره و من هنوز هیچ کار خاصی انجام ندادم.» اینها کلماتی است که خیلی از ما در پسِ ذهنمان داریم، به ویژه کسانی که در زندگی دنبال یک مسیر جدید میگردند. هر چه سنمان بالاتر میرود، بیشتر متوجه گذر زمان میشویم و سعی میکنیم از وقتمان نهایت استفاده را ببریم.
اگر برای یادگیری یا انجام کاری وقت گذاشتهاید، مطمئن باشید که ارزشش را دارد، چون در آینده همین چیزی که یاد گرفتهاید یا کاری که انجام دادهاید، زمینهساز مسیرهای جدید دیگری در زندگیتان خواهد شد. به جای این که به انجام دادن یا ندادن کاری شک کنید، به پیامدهای انجام ندادن آن کار فکر کنید و از خودتان بپرسید اگر تصمیم بگیرم که این کار را نکنم چه خواهد شد.
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان
بارها در محافل عمومی و مهمانیهای خانوادگی دیده شده که برخی زوجها با رفتاری نامتناسب نه تنها شان خود را پایین آورده، بلکه ارزش همسر خود را نیز در مقابل دیگران از بین برده اند و این مساله زمینه ساز بروز اختلافات در میان آنها شده است، چرا که طرفین مواردی را زیر پا گذاشته اند که از اخلاق به دور بوده و خاطر همسرشان را نیز مکدر کرده است. از سوی دیگر، عدم رعایت ضوابط بین زوجها به افزایش آمار طلاق نیز دامن زده است و برخی از آنان با کوچکترین اختلافی روانه دادگاه میشوند تا به زندگی خود خاتمه دهند. بنابراین آموزش مهارتهای ارتباطات میان فردی بسیار حائز اهمیت است که نباید آن را ساده انگاشت و در این میان خانوادهها و مراکز آموزشی نقش پررنگی را برای آمادگی جوانان در امر ازدواج ایفا میکنند، چرا که با افزایش مهارتها، ازدواجهای مستحکمی شکل خواهد گرفت.
مشاوران و روانشناسان خانواده به زوجها تاکید میکنند که اگر به تازگی نامزد کرده اید و قرار است با نامزدتان به دیدار اقوام خودتان و همسرتان بروید باید نکاتی را رعایت کنید. آنها میگویند که در ملاقات با اقوام در کنار نامزدتان این گونه باشید. حتما از قبل مشخص کنید که به دیدار کدام یک از اقوام خود میروید و اگر فردی که به دیدار او میروید اخلاق و رفتار خاصی مثل شوخ طبعی، زودرنجی، غرور، خودبینی، رفتار خودمانی، رفتار سرد و... دارد حتما از قبل با نامزدتان در میان بگذارید. پس از ورود به منزل ضمن معرفی اعضای خانواده اقوامتان به نامزدتان ترجیحا برای نشستن دو صندلی کنار هم را انتخاب کنید.
هنگام پذیرایی چه رفتاری در کنار نامزدتان داشته باشید
اگر سینی نوشیدنی را در مقابل شما میگیرند، بهتر است اگر کنار هم نشسته اید ابتدا یک نوشیدنی برای نامزدتان بردارید و برای او قرار دهید، هنگام خوردن میوه بهتر است برای نامزدتان هم پوست پرتقال یا خیار را کنده و به وی تعارف کنید.
موقع صحبت کردن دیگران این گونه باشید
تفاوتی ندارد به منزل اقوام خودتان رفته باشید یا اقوام نامزدتان؛ سعی کنید اجتماعی باشید و همانند یک مجسمه یا یک ربات فقط بیننده و شنونده نباشید. لبخند بزنید، سرتان را تکان دهید، سوال کنید و ساکت نباشید. در نظر بگیرید در عین رفتار اجتماعی نباید زیاد حرف بزنید.
بهتر است از اعضای اقوام نامزدتان که به منزلشان رفته اید سوالاتی در مورد وضعیت آنها نظیر تحصیلات، شغل و... بپرسید. شما باید خودتان را نیز نشان دهید و خود را در دل اقوام نامزدتان جا کنید. فراموش نشود تحسین شما یا نامزدتان به نفع هر دوی شماست. بنابراین رفتارهای بچهگانه نداشته باشید. معمولا آقایان در خلوت و در کنار نامزدشان ادا و رفتارهای عجیبی از خودشان بروز میدهند، اما به هیچ وجه در جمع بهویژه در مقابل اقوام نامزدتان از این قبیل شیرین کاریها انجام ندهید. اگر ناهار یا شام دعوتید، همینطور روی صندلی ننشینید. شما هم مشغول کمک کردن برای آماده شدن اسباب ناهار و شام باشید و به گرمی رفتار کنید.
اگر قصد رفتن از مهمانی را دارید...
اگر به اتفاق خانواده خودتان یا نامزدتان به مهمانی رفته اید، در نتیجه تا بزرگ خانواده بلند نشده نباید بلند شوید و اگر به اتفاق نامزدتان هستید، بهتر است از قبل زمان بندی مهمانی را با نامزدتان هماهنگ کرده باشید تا مثلا موقعی که هنوز نامزدتان میوه ای را که مشغول خوردن آن است تمام نکرده قصد رفتن نکنید. برای مثال تعیین کنید نیم ساعت که شد هر چه را قرار است میل کنی به اتمام برسان و آماده رفتن شو.
با وجود این، موقعی که قصد رفتن دارید از نامزدتان (ترجیحا آقا به خانم) در مورد رفتن سوال کنید، اگر این سوال از جانب خانم به آقا باشد صورت خوبی نخواهد داشت، نه برای اقوام خانواده آقا و نه برای اقوام خانواده خانم. تمامی این موارد نکات ریزی است که در صورت عدم رعایت باعث رنجش خاطر زوجها میشود؛ مسائلی که به راحتی قابل تحقق هستند، ولی بیشتر زوجهای جوان بدون توجه به آن زمینه کدورتهای بعدی را فراهم میکنند و وقتی برای مشکلاتشان به مشاوره مراجعه میکنند مشخص میشود که چه مسائل قابل حلی عامل مشاجره آنها شده است. از سوی دیگر، مهارتهای بین فردی هم نقش بسزایی را در رضایت زناشویی دارد، چرا که زن و شوهر مکمل یکدیگرند و باید خلأهای یکدیگر را پر کنند، اما وقتی زوجها در این زمینه مهارت کافی نداشته باشند تفاوت همسران خود را نمیپذیرند و این مساله پیش درآمد اختلافات بعدی خواهد شد. این در حالی است که این موارد تا قبل از سنین ازدواج نه در دوران مدرسه و نه در دوران دانشگاه به جوانان آموزش داده نمیشود و سیستم آموزشی کشور ما در این زمینه با کاستیهایی رو به روست.
از این رو بر اساس گفته صاحبنظران باید جوانان به شناخت کافی از هم دست یابند و این امر برنامه راهبردی مسئولانی را میطلبد که در حوزه جوانان و ازدواج پیشگامند، چرا که در غیر این صورت شاهد بروز پدیده طلاق خواهیم بود که ناشی از ضعف ارتباطی بین زوجهاست، زوجهایی که میتوانند با آموزش، یادگیری و گفتوگو زندگی بدون تنشی را با وجود تفاوتهای فردی داشته باشند. این در حالی است که خانوادهها نیز از این قاعده مستثنا نیستند، چرا که برخی والدین شیوه تربیتی شان به گونه ای است که فرزندان خود را متعهد بار نمیآورند و همین امر بسترساز مشکلات در زندگی مشترک آنها خواهد شد. بنابراین برای شکلگیری یک ازدواج موفق وجود مولفههای شخصیتی ضروری است که حتما زوجها باید در انتخاب خود آنها را در اولویت قرار دهند تا به این طریق میزان مشکلات میان فردی کاهش یابد.
خودشیرینی زوجها در محافل عمومی
رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران درباره رعایت ضوابط بین زن و شوهر، میگوید: رابطه زناشویی بر مبنای احترام متقابل است. زن و شوهر براساس تعهدی که دارند باید وظایف و تکالیفی را در قبال هم بپذیرند. عمل به این وظایف احترام به طرف مقابل است، اما انتظار نیست همه افراد بدون کاستیها با وظایف خود آشنا باشند. کوروش محمدی میافزاید: گاهی از سر ناآگاهی و از سر تربیت ناصحیحی که زوجها قبل از ازدواج داشتهاند آنها این وظایف را به خوبی انجام نمیدهند. باید پذیرش تفاوت افراد در نظر گرفته شود، چرا که هر فردی با فرد دیگری حتما تفاوتهایی به لحاظ خلقی و شخصیتی دارد. قرار نیست همه مثل هم فکر کنند و مثل هم تصمیم بگیرند. این اصل به عنوان یک مهارت به کمک رابطه زناشویی میآید. او ادامه میدهد: وقتی افراد تفاوتها را بپذیرند سطح اختلافات افت پیدا میکند و جایش را به تفاوتها میدهد. تفاوتها عامل بی احترامی محسوب نمیشود و به راحتی قابل حل هستند. محمدی اظهار میکند: توصیه میشود زوجها نه برای احترام به طرف مقابل بلکه به دلیل سلامت روان خود از برخی رفتارها و خطاهای دیگران از خود گذشت نشان دهند. او بیان میکند: رابطه بدون شناخت خطرناک است و نتیجه آن آمار فزاینده طلاق است، اما زوجهای هوشمند که مهارتهای لازم را در ارتباطات دارند در محافل عمومی و انظار حرمت همدیگر را حفظ میکنند.
رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران میگوید: از سوی دیگر، باید حساسیتهای مبتنی بر جنس را نیز مدنظر داشت، چون زنان نسبت به بسیاری از مسائل حساسیت دارند و هرگز مایل نیستند جلوی دیگران در قالب مزاح و شوخی تحقیر شوند. این موارد مسائلی است که با گفتمان حل میشود. او عنوان میکند: افراد باید به خودآگاهی و دگرآگاهی برسند و با نکات ضعف، قوت، آسیب پذیر و آن چیزهایی که خودشان را خوشحال و ناراحت میکند آشنا باشند تا این موارد را در رابطه با طرف مقابل نیز رعایت کنند. محمدی خاطرنشان میکند: اگر آگاهی متقابل وجود داشته باشد، افراد طوری رفتار نمیکنند که باعث دلخوری طرف مقابل شود. او اضافه میکند: امروزه به واسطه تغییراتی که در نوع ارتباطات اتفاق افتاده شکل توقعات بین زوجها متفاوت و شکننده شده است. در گذشته افراد به راحتی قبل از آنکه به زندگیشان آسیبی وارد شود از کنار مسائل عبور میکردند، اما امروزه خیلی از جوانان به راحتی سر مسائل جزئی به اختلاف میخورند و توقعاتشان بر اساس دنیای ماشینی است و خیلی در اندیشه مدارا کردن نیستند. او ادامه میدهد: زوجهای امروزی در لحظه مایلند حق خود را بگیرند و چندان توجهی به اتفاقات ندارند، حتی ممکن است اختلافشان به طلاق هم بینجامد. محمدی توضیح میدهد: گاهی اوقات برخی زوجها در جمع همسر خود را مسخره میکنند تا دیگران را به خنده بیندازند، در حالی که این امر آسیب به رابطه زناشویی وارد میکند و دیوار بی اعتمادی را بین زوجها بالا میکشاند. از این رو باید زوجها در ابتدا به خودآگاهی برسند و بعد با گفتمان به دگرآگاهی دست یابند.
منبع : بیتوته
«ساعت گرد به دنبال زنجیر براق و زیبایش چپ و راست می رود و چشم های دخترک آنقدر دنبال ساعت می دود که دست آخر سنگین می شود و پلک هایش روی هم می افتند...»این صحنه تکراری را تا حالا هزار بار در فیلم ها و سریال ها دیده اید؛ دیده اید وقتی فرد هیپنوتیزم می شود، دیگر اختیار دست خودش نیست و گوش به فرمان فردی است که هیپنوتیزمش کرده... انگار یک آدم مسخ شده که گوش به فرمان هیپنوتیزورش است و اگر او حتی بگوید «خودت را به چاه بینداز»، لحظه ای شک نمی کند و همان کار را انجام می دهد!
اما آیا واقعا هیپنوتیزم یک خواب مصنوعی است که می تواند عقل و منطق فرد را زائل کند؟! آیا می توان با هیپنوتیزم فرد را تسخیر کرد و کنترل رفتارش را دست گرفت؟ اصلا هیپنوتیزم به چه دردی می خورد؛ فقط برای یادآوری خاطرات دور و دراز است یا...؟
حالا کم کم چشمات سنگین میشه!
یک اسم بی مسما که دردسرساز شد!
کلمه «هیپنوز» را از اسم الهه خواب یونان به نام «هیپنوز» گرفته اند که چشمانش بسته است و انگار خوابیده و از آنجا که فردی که هیپنوتیزم شده، چشم هایش بسته می شود این اسم را برای هیپنوز انتخاب کرده اند اما این اسم بسیار بی مسماست و باعث مشکلات زیادی هم شده!
چون هیپنوز اصلا خواب نیست و کسانی که هیپنوتیزم می شوند، عموما بعد از بیرون آمدن از این حالت ادعا می کنند «ما که خواب نبودیم!» و این ادعا کاملا هم درست است، تنها شباهتی که هیپنوز و خواب به هم دارند، این است که فرد چشمانش بسته و صورتش آرام است اما فرد هیپنوتیزم شده کاملا بیدار و هوشیار است و حتی امواج مغزی اش هم به فردی که خواب است شباهت ندارد.
در واقع هیپنوز حالتی از ذهن است که در آن فرد برای مدتی ذهن نقاد خود را آرام می گذارد و اجازه می دهد جملات فرد هیپنوتیزور (فرد انجام دهنده هیپنوتیزم) به نوعی خودآگاهش را دور زده و به ناخودآگاهش نفوذ کند.
اولین مرحله این است که فرد هیپنوتیزور بتواند اعتماد فرد هیپنوتیزم شونده را جلب کند و ترس ها و باورهای غلط او را در مورد هیپنوتیزم از بین ببرد، چون در غیر این صورت شانس هیپنوتیزم شدن بسیار کم می شود. مثلا اگر هیپنوتیزور بدون هیچ توضیحی، بعد از بسته شدن چشم های فرد به او بگوید:«تو خوابی و الان خوابت عمیق تر می شود!»
ممکن است ذهن نقاد فرد سریع فعال شود چون او می داند که خواب نیست! یا اگر تصور فردی از هیپنوتیزم این باشد که در این حالت نمی تواند تکان بخورد اما متوجه شود که می تواند پایش را تکان دهد، قاعدتا ذهن نقادش تحریک می شود و با خود تصور می کند که چون می تواند پایش را تکان دهد، پس هیپنوتیزم نشده و حرف های هیپنوتیزور به دردش نمی خورد! پس پیش از هر اقدامی فرد باید در مورد هیپنوتیزم توسط هیپنوتیزور کاملا توجیه شده باشد.
هر قدر فرد اعتماد بیشتری به هیپنوتیزور داشته باشد، تلقین پذیری اش افزایش می یابد و این حالت می تواند بیانگر «عمق هیپنوز» باشد. برای عمیق شدن هیپنوز و تاثیرگذاری بیشتر تلقین ها بهتر است هیپنوتیزور کارش را با تلقین های ساده شروع کند تا فرد اعتمادش بیشتر و بیشتر شود و هیپنوز عمیق تر شود؛ در این مرحله کار می تواند تا جایی پیشرفت داشته باشد که فرد با چشمان باز، چیزی را که وجود ندارد ببیند یا برعکس، چیزی را که وجود دارد نبیند!
فردی که هیپنوز عمیق را تجربه می کند، درست مثل کسی که غرق کتاب خواندن یا تماشای فیلم شده، تمام حواسش معطوف به هیپنوتیزور و تلقیناتش خواهد بود اما به محض اینکه احساس کند در خطر است، مثل وقتی که صدای آژیر آمبولانس و ... به گوش می رسد، به راحتی از هیپنوز خارج می شود و خودش را نجات می دهد.
هیپنوتیزم باید یک بازی برد - برد باشد تا ادامه پیدا کند؛ یعنی علاوه بر خواست و توانایی هیپنوتیزور ، فرد هیپنوتیزم شونده هم باید معتقد باشد که این کار به سلامتش کمک می کند و برایش سودمند است؛ در غیر اینصورت هیپنوتیزم هیچ کاری از پیش نخواهد برد؛ بنابراین بسیار بسیار بعید است که بتوان فردی را به زور هیپنوتیزم کرد یا به هر شیوه ای از هیپنوز سوءاستفاده کرد چون فرد کاملا متوجه اوضاع است و می تواند در کسری از ثانیه کنترل اوضاع را به دست بگیرد.
هیپنوز به هیچ وجه زمینه را برای سوءاستفاده بیشتر و بهتر فراهم نمی کند و تبلیغاتی که در فیلم ها دیده ایم، پایه این افکار نادرست هستند. حتی برخی از استادان خارجی هیپنوز معتقدند در حالت هیپنوز، احتمال سوءاستفاده از فرد کاهش می یابد چون فرد در این حالت هوشیاری بیشتری دارد. لحن و آهنگ سخن را بهتر درک می کند و در یک کلام احتمال گول خوردنش کمتر می شود!
حالا کم کم چشمات سنگین میشه!
نکته جالب توجه اینکه جمله های هیپنوتیزور باید در راستای باورهای بنیادین فرد باشد تا او بتواند این جمله ها را باور کند و بپذیرد اما اگر این جمله ها مغایر باورهای بنیادینش باشد یا به گونه ای باشد که منطقش فعال، هوشیار و حساس شود، فرد سریعا از حالت هیپنوز خارج و تلقین بر او بی اثر می شود.
بنابراین در حالت هیپنوز ، حتی در عمیق ترین حالت هایش که فرد می تواند بی حسی را تجربه کند یا دچار توهم شود، فرد کاملا می داند که چه اتفاقی در حال وقوع است و کنترل اوضاع را به دست دارد و اگر مسئله ای پیش بیاید که مخل سلامتش باشد یا با اعتقادها و باورهایش متناقض باشد به راحتی از حالت هیپنوز خارج می شود و در این مورد (خارج شدن از هیپنوز) جای هیچ نگرانی نیست.
البته تنها محدودیت استفاده از هیپنوتیزم برای 2 گروه از افراد مطرح است؛ یکی افرادی که بهره هوشی پایین (زیر 70) دارند زیرا تمرکز کافی برای دنبال کردن صحبت های هیپنوتیزور را ندارند و دوم کسانی که از بیماری های شدید روانی (مثل مانیا، سایکوز یا جنون) رنج می برند چرا که ممکن است استفاده نادرست از هیپنوز بیماری این افراد را تشدید کند.
به چه دردی می خورد؟
هیپنوتیزم کاربردهایی در کارهای درمانی دارد و بیشترین استفاده اش در محدوده روانپزشکی و روان درمانی است. هیپنوتیزم می تواند به عنوان ضد درد در انجام اعمال جراحی (زمانی که فرد در استفاده از مسکن محدودیت دارد)، زایمان بدون درد، کاهش درد بیماران مبتلا به سرطان که به مسکن ها پاسخ نمی دهند و ... کمک کننده باشد.
از آنجا که سیستم عصبی بدن در تمام قسمت های بدن از جمله قلب، گوارش و ... دخالت دارد، اعصاب فرد می تواند روی درمان یا تشدید بیماری ها تاثیر بگذارد؛ پس اگر فرد آرامش بیشتری داشته باشد، احتمال درمان بیشتر یا روند درمان تسریع می شود. به این ترتیب می توان گفت هیپنوز می تواند بر درمان یا تسریع درمان موثر باشد.
به علاوه هیپنوز در کاهش یا رفت تمام بیماری هایی که با استرس و فشار تشدید می شوند، کاربرد دارد؛ مثل سردرد یا اسپاسم هایی که با استرس آغاز می شود.
از دیگر کاربردهای هیپنوز استفاده از آن برای درمان کمکی در ترک سیگار، ناخن جویدن، بازی با مو و کندن آن، کنترل پرخوری های عصبی و لاغری است که البته در بسیاری از موارد، شواهد علمی کافی وجود ندارد.
منبع : نمناک
شما نباید همیشه روی صحنه علنی باشید، اما قطعا می خواهید از صفات و عادت هایی که مانع برقراری ارتباط موثر می شود جلوگیری کنید.بعضی از بزرگترین اشتباهات ما به عنوان سخنرانان، به صورت کورکورانه به دنبال «حکمت سخنرانی متعارف» است، در حالی که دیگران به دلیل عدم توجه به ادراک مخاطبان به نتیجه می رسند.
شما قبلا می دانستید که سخنرانان باید توجه زیادی به کلمات استفاده شده و نحوه ارتباطشان داشته باشند. اما ممکن است متوجه نشوید که عادت های عصبی چگونه می توانند پیام شما را منحرف کنند. برای در نظر گرفتن این موارد، در این بخش لیست 10 مورد از عادت های آزار دهنده و جایگزینی برای هر یک از آنها وجود دارد.
1. اوم، می دانید، آه، منظورم این است که :
این کلمات پرکننده و صداها دیوانه کننده هستند ،اگر نمیتوانید بیانیه خود را بدون چنین چیزهایی بگویید، مخاطبتان احتمالا دیگر به حرفهایتان گوش نخواهند داد.چیز بهتری وجود دارد؟بله؛سکوت.
یک مکث به خوبی می تواند تقویت کننده پیام باشد، تمرکز بیشتر بر ایده های کلیدی است و به مخاطبان اجازه می دهد تا در مورد آنها فکر کنند.اگر فقط اجازه دهید سکوتتان بین افکار و جملاتتان وجود داشته باشد، مخاطبان آن را دوست خواهند داشت.
2. نوع، نوعی، مدلی:
من به تازگی یک سخنرانی را شنیدم که در آن مدام این کلمات گفته می شد. چه شما آن را انجام دادید و یا خیر، این کار باعث می شود که قدرت خود را در جملات و حرف هایتان نامطمئن کنید، حتی ساده ترین اظهارات را نیز تضعیف می کند. آیا می خواهید به عنوان یک سخنران معتبر دیده شوید؟این عبارات بی فایده را از سخنرانی روزانه و همچنین تعاملات رسمی خود حذف کنید.
3. کلمات مرسوم، و عبارات بامزه:
در دنیای کسب و کار، شما می خواهید خود را معتبر کنید ؛با گفتن این کلمات و عبارات از واژگان خود شروع کنید:
کاملا! "آیا شما کار را گرفتید؟"
"کاملا!" بسیاری از سوالات نیاز به پاسخ ساده بله یا خیر دارند، نه جملاتی دیگر.
درباره این فکر کنید:"یه جورایی" با "نه" مساوی نیست، و "کاملا" با "بله" مساوی نیست.
"خبر خوب این است." خبر بد است، این جمله حیله گرانه ای است و تاثیری ندارد.
با استفاده از "خوشبختانه"، خروجی های مثبت شامل...، شروع کنید.
"من اینجا هستم که به شما بگویم." چیز خوبی است که بگویید شما ایجا هستید - من متعجب خواهم شد. مخاطبان در حال حاضر می دانند که چرا شما اینجا هستید؟ پس چرا جملاتتان معلوم است؟
به من اجازه دهید. " اجازه دهید به شما چیزی را بگویم." شما به اجازه من برای گفتن چیزی نیاز ندارید، به خصوص اگر من پولی را پرداخت کرده باشم.
جلو بروید. "جلو بروید و به او زنگ بزنید." مشکلی مشابه با "به من اجازه دهید"، اما برای دلیلی مثبت - شما اجازه می گیرید در زمانی که آن درخواست نشده است.
4. بلند صحبت کردن:
این روش دیگری است که اعتبارتان را تضعیف می کند - پایان دادن به هر جمله با تن صدای در حال افزایش، به طوری که به نظر می رسد سوال است. بسیار سخت که هر کسی که می داند شما در چه موردی صحبت می کنید را متقاعد کنید ؛ علاوه بر این، به دلیل طبیعت تکراری آن، این عادت همه بلند صحبت کردنتان را یکسان می سازد.
اصلاحش بسیار ساده است:اگر سوال می پرسید، افزایش تن صدا خوب است ؛ اگر شما در مورد چیزی که گفته اید مطمئن نیستید، بلند نگویید.تمایز بین این دو، با تن صحبت کردن انجام می شود.
5. جعلی بودن یا بهتر بگوییم واقعی نبودن :
سخنرانان هیچ چیزی بدون مخاطبانشان نیستند ، شما نمیتوانید با کسی ارتباط برقرار کنید اگر واقعی نباشید.این مانند تلاش برای گفتگو با یک بازیگر در یک بازی است:شما می توانید صحبت کنید، اما نمی توانید واقعا از شخص بشناسید، زیرا آنها بازی می کنند.
تماشاگران واقعی شما را می خواهند، نه کپی از یک سخنران حرفه ای. لباستان، زبانتان، محتوا و رفتار شما و همه چیزتان باید واقعی باشند، نه آنچه که اکثر سخنرانان دیگر انجام می دهند و قطعا از لحاظ سیاسی درست نیست.
6. پاورپوینت با چندین لغت در اسلاید :
برخی از سخنرانان اصرار دارند مخاطبانشان در طول بسیاری از سخنرانی ها متنی را بخوانند.متن روی صفحه به این معنی است که من نسبت به آن بیشتر توجه می کنم، زیرا صحبت های شما معنی ندارد.
اگر اسلاید ها شما را بیشتر قانع نمی کنند، آنها را حذف کنید. نباید پاراگراف، جمله یا بیش از چند کلمه در هر اسلاید وجود داشته باشد. این کلمات باید توجه مخاطبان را بر روی آنچه که شما در حال صحبت در مورد آن هستند، متمرکز کند.
7. صحبت های بی وقفه:
شما این اشتباه را هر ساله در مراسم های اسکار می بینید و این دردناک است با این حال بسیاری از سخنرانان، تشکر از همه را در سخنان خود شروع می کنند:"من می خواهم از مادرم که من را بدنیا آورد تشکر کنم."این کاری بد برای بازیگران هالیوودی است، و هیچ راهی برای تبدیل کردن مردم مثل شما وجود ندارد.محتوای صحبت شما تنها چیزی است که آنها را واقعا مانند شما می سازد.
8. داستان، داستان، داستان! :
این یک مثال کلاسیک از حکمت متعارف سخنران ها است:هرچه بیشتر داستان تعریف کنید، بهتر است. واقعیت این است که هر کسی داستانهای خوبی ندارد یا داستانپرداز ماهری نیست.
وقتی یک مخاطب قصه ای را می شنود که مستقیما به پیام شما یا زندگی اش مربوط نمی شود، شروع به فکر کردن درباره این موارد می کنند:
شما مجبور به استفاده از داستان برای تاکید بر امتیاز خود نیستید ؛ شما می توانید داد بزنید، از ویدئو، تصاویر، هنر، و یا انجام یک میلیون چیز دیگر برای ایجاد یک خاطره به یاد ماندنی استفاده کنید.
9. بالا بردن دست ها :
به موجب مشارکت دادن مخاطبان، من فکر می کنم می توانید از مخاطبان خود بخواهید نت برداری کنند، بحث کنند، یا جواب هایی برای سوال هایتان بدهند.اما درخواستتان برای بالا بردن دست هایشان اصلا خوب نیست.
10. مطرح کردن سوال های بسیار زیاد:
پرسیدن سوالات خیلی زیاد:مردم آمده اند که با سخنان شما، جواب هایشان را دریافت کنند، نه اینکه از آنها سوال بپرسید. پرسیدن چند سوال تحریک کننده می تواند کار خوبی باشد، اما برخی از سخنرانان یک لیست بی پایان از سوالات اصلی را می پرسند.قبل از اینکه یک سوال بپرسید، از خودتان بپرسید که آیا راهی بهتر برای تحریک واکنشی وجود دارد یا خیر. سوالات خود را محدود به مشارکت و یا بحث کنید.
عادت کنید:
منبع : نمناک
آب دهانی که هنگام خواب درون دهان جمع می شود و به تدریج از دهان خارج می شود چون با آرام گرفتن عضلات صورت ممکن است دهان تا حدودی باز شود. نتیجه ی آن خیس شدن بالش مان است
برای همه ی ما گاهی پیش می آید که هنگام خواب آب دهان مان بیرون بریزد و البته رو به رو شدن با یک بالش یا صورت خیس بعد از بیدار شدن، اصلا خوشایند نیست. اما باید بدانید که اگر این اتفاق دائما و زیاد برایتان می افتد، این مسأله می تواند نشانه ی یک بیماری یا مشکلی در بدن تان باشد. در ادامه می خواهیم ببینیم بیرون ریختن آب دهان موقع خواب چه دلایلی دارد و چطور می توانیم کمترش کنیم یا به کلی جلویش را بگیریم.
وقتی به خواب می رویم، عضلات صورت و همینطور واکنش های غیر ارادی مربوط به بلع، در مجموع آرام می گیرند. بزاقی که هنگام خواب درون دهان جمع می شود می تواند به تدریج از دهان خارج شود چون با آرام گرفتن عضلات صورت ممکن است دهان تا حدودی باز شود. نتیجه ی آن خیس شدن بالش مان است که خوابیدن روی آن چندان خوشایند نیست.
اگر آبی که از دهان بیرون می ریزد خیلی زیاد باشد، این مسأله می تواند نشانه ی یک بیماری عصبی یا در نتیجه ی گرفتگی بینی باشد. علاوه بر این ها، کسانی هم که پیش از آن دچار مشکلاتی مثل سکته شده اند، بیرون ریختن آب دهان هنگام خواب را بیشتر و شدیدتر تجربه می کنند.
یکی از دلایل اصلی بیرون ریختن آب دهان هنگام خواب، مسدود شدن بینی است، که باعث می شود از دهان نفس بکشید و ممکن است منجر به بیرون ریختن آب دهان شود. تمیز کردن و باز کردن سینوس های بینی می تواند راه خوبی برای خلاص شدن از خیس شدن هر شب بالش تان باشد. این کارها به باز شدن سینوس ها کمک می کنند:
یک حمام داغ بینی را تمیز می کند و باعث می شود شب تنفس طبیعی ای داشته باشید.
روغن های گیاهی، به ویژه آن هایی که حاوی اکالیپتوس هستند به شما کمک می کنند راحت تر نفس بکشید و خواب بهتری هم داشته باشید.
استفاده از محصولات بهداشتی ای مثل ویکس، بینی را باز می کند و به شما اجازه می دهد راحت تر نفس بکشید.
علاوه بر این ها، اگر دچار عفونت سینوسی شدید حتما آن را درمان کنید. در غیر اینصورت، دچار مشکلات مختلفی خواهید شد که یکی از آن ها گرفتگی بینی برای همیشه است.
اگر به پشت بخوابید همه ی بزاق داخل دهان تان باقی می ماند و بیرون نمی ریزد. اما برعکس، اگر به بغل یا روی شکم بخوابید، بزاقی که درون دهان تان جمع شده احتمالا بیرون نمی ریزد.اگر فکر می کنید که نمی توانید تمام شب در یک حالت بمانید، سعی کنید خودتان را درون پتو یا ملافه بپیچید تا بدن تان را ثابت نگه دارید.
اختلال وقفه ی تنفسی در خواب نوعی بیماری است که باعث می شود آنطور که باید نتوانید درست نفس بکشید، در نتیجه مکرراً از خواب بیدار می شوید، صبح ها احساس خستگی می کنید و در طول روز خواب آلوده هستید.
بیرون ریختن آب دهان و خروپف، مهم ترین نشانه های اختلال وقفه ی تنفسی در خواب هستند. اگر فکر می کنید که ممکن است به این اختلال مبتلا باشید، به پزشک مراجعه کنید. به خاطر داشته باشید که مصرف سیگار ریسک ابتلا به این اختلال و در مجموع مشکلات تنفسی را بالا می برد.
۴- وزن اضافه تان را کم کنید
اضافه وزن نقش مهمی در پروسه ی خواب دارد. بیشتر کسانی که به اختلال وقفه ی تنفسی در خواب مبتلا هستند، اضافه وزن دارند.
۵- از ابزارهای مخصوص استفاده کنید
با مراجعه به پزشک می توانید ابزار دهانی مناسب تان را پیدا کنید. این کار به کم شدن مشکل بیرون ریختن آب دهان کمک می کند. این ابزارهای دهانی باعث می شوند دهان بهتر بسته شود یا به کار بلع کمک می کنند، بنابراین می توانید خواب بهتری داشته باشید.
۶- داروهایتان را چک کنید
اگر دارو مصرف می کنید، مطمئن شوید که بزاق دهان تان را بیشتر نمی کنند. برای مثال، بعضی آنتی بیوتیک ها می توانند باعث بیشتر شدن بزاق دهان شوند و دلیل بیرون ریختن آب دهان تان هنگام خواب باشند.
۷- سرتان را بالا بگذارید
هنگام خواب، بالش تان را طوری تنظیم کنید که سرتان را بالا نگه دارد. این کار به کم شدن مشکل بیرون ریختن آب دهان کمک می کند. بنابراین به خاطر داشته باشید که قبل از خواب، بالش تان را درست تنظیم کنید و مطمئن شوید که روی آن راحت هستید.
۸- ممکن است به جراحی نیاز داشته باشید
در بعضی موارد ممکن است پزشکان توصیه کنند تحت عمل جراحی قرار بگیرید تا غده های بزاقی تان را بردارند. این حالت معمولا زمانی رخ می دهد که علت بزاق زیاد دهان تان درواقع مشکلات عصبی جدی ای باشد. البته همه ی پزشکان، قبل از جراحی، ابتدا روش هایی غیر از جراحی را امتحان می کنند و تنها در صورتی به شما توصیه می کنند جراحی کنید که روش های دیگر مشکل تان را حل نکرده باشند.
منبع: روزایتو